.comment-link {margin-left:.6em;}

گاو مقدّس

Sunday, June 11, 2006

تغییر نام بلاگ

به دلیل ترس جمهوری اسلامی از نام "گاو مقدس" و وحشت بی پایان مزدوران رژیم از آگاهی یافتن ملت اسیر ایران در ام القرای ظلم ، این بلاگ از این ببعد " ورجاوند " نامیده میشود.

هنوز برای من مسلم نشده که این حیوانات ما قبل تاریخ از گاو میترسند یا از مقدس! دلیل دیگری بر فیلتر کردن این بلاگ نبوده است!

Thursday, June 08, 2006

بدون شرح

Wednesday, June 07, 2006

درد دل پدر شیما

كوروش احمدي هستم جهت اطلاع و هر گو نه اقدام نظر شما را به مطالب و ظلم و ستمي كه از طرف حكومت آخوندي بر ما ميرود جلب مي كنم بنده در سال 82 به اتفاق تعدادي ديگر از دو ستانمان در كرج و تهران دستگير و بعد از تحمل 80 روز سلول انفرادي و 120 روز زندان عمو مي با قرار و ثيقه 50 مليون توماني از زندان آزاد و بعد از چند هفته تو سط شعبه 1 دادگاه انقلاب كرج به 3 سال حبس تعليقي به مدت 5 سال محكوم شدم مجدا در سال 83 به خاطر نو شتن كتابي كه بر گر فته از دوران مبارزاتي و زندان بود به نام بهاي آزادي دستگير و علارقم اينكه در دادگاه گفته شد اين نو شته ها هيچ كجا منتشر و يا چاپ نشده است باز هم بعد از تحمل 40 روز زندان انفرادي و 100 روز زندان عمومي آزاد شدم در طول اين چند سال مبارزه من بر عليه حكومت استبدادي جمهوري اسلامي بارها خا نواده من بخصوص دخترم شيما احمدي 17 ساله كه در كنار من گزارشات زندان را به خارج كشور انتقال ميداد مورد تهديد بازداشت و شكنجه روحي رواني و جسمي قرار گر فتند حتي و زارت اطلا عات بار ها دخترم را تهديد كرده بود كه اگر دست از مبارزه بر ندارد او را خواهيم كشت و يا با روشهاي خواست خود مورد تجاوز قرار خواهند داد كه در اين زمينه عوامل مزدور اطلا عات در سال 83 شيما دخترم را به مدت 3 روز ربودند و بعد از مدتي .... او را رها كردند كه من بعد از آزادي هر چه تلاش كردم كه از طريق قانوني مسئله را به گو ش حا كمان بر سانم موفق نشدم و بدتر مورد تهديد قرار گرفتم من به همراه خا نواده ام به مبارزه ادامه داديم تا اينكه بار ديگر اوباش اطلا عات كه هميشه در خدمت آن سازمان مي باشند بار ديگر دخترم را در 12/2/85 روبودند و از من خواسته شد كه اگر شهر كرج را ترك نكني و به يك مكان دور افتاده نروي دخترت را مورد تجاوز قرار ميدهيم كه بنده با طرح شكايتي به دادسراي عمومي و انقلاب كرج مو ضوع را پيگيري كردم و تو انستم با پول زياد وكيل بگيرم در همان اول كار وكيلم گفت متا سفانه در جا معه ما براي زن ارزشي قائل نيستند چه برسد كه جنبه سياسي نيز داشته باشد به هر حال با پيگيري هاي زياد افراد خاطي را شناسائي و به دادگاه معرفي كرديم نيستند چه برسد كه جنبه سياسي نيز داشته باشد به هر حال با پيگيري هاي زياد افراد خاطي را شناسائي و به دادگاه معرفي كرديم كه باز هم دادگاه شعبه چهارم دادسراي عمومي و انقلاب كرج يك آخوند بود بنام جويباري كه ميدانستم در دلش راضي به اين امر نبود ولي چون اطلاعات پشت جريان بود ما را بدون نتيجه و به نفع مزدوران نظام پرونده را بستند و پيگيري نكردند تا اينكه روز گذشته بار ديگر وكيلي ديگري را در جريان قرار داديم تا شايد بتوانيم احقاق حق كنيم هر چند كه ميدانيم بي نتيجه است و دخترم شيما به دست اين جا نيان اسير مي باشد نمي دانيم اين درد را به كه بگوئيم در جا معه ايي كه اسلام ناب محمدي حاكم است ! ! ! ؟ اين گونه مبارزين درون مرز را وادار به سكوت مي كنند حال شما كه يك فعال حقوق زنان و حقوق بشر هستيد به من بگوئيد آيا با اين وضع ميشود دست به صلاح نبرد و مبارزه بدون خشونت و مسالمت آميز كرد ؟ خانم رويا تيموري با مبارزان و خا نواده هاي آنها با شديد ترين وضع ممكن و با قوانين قرون وسطائي بر خورد مي كنند خانم تيموري شما بگوئيد ما مبارزان داخل كشور چه كنيم من دخترم را از دست دادم ودر چنگال دژ خيمان گرفتار مي باشد آيا بيشتر از اين بايد هزينه داد ؟ گناه ما چيست كه اپوزسيون خارج كشور نمي توانند متحد شوند تا دست در دست يكديگر ايران را آزاد كنيم آيا بيشتر از اين بايد ظلم و ستم آخوند ها را تحمل كنيم ؟ تا به كي ؟ و تا كجا ؟ حال با اين وضعيت ببينيد كه مادر شيما و مادر شيما ها در ايران چه مي كشند ؟ ؟ ؟ نمي دانم

اصل پست در کامنت http://mehrabi.blogfa.com

Friday, June 02, 2006

کمک برای نحات شیما


شیما احمدی و مادرش


شیما احمدی

بر اساس اطلاعات بدست آمده عوامل مزدور جمهوری اسلامی مدت پانزده روز است که شیما احمدی دخترک هفده ساله را در روز روشن و در تهران ربوده و از وی کوچکترین اطلاعی در دست نیست و معلوم نیست وی را تحت چه شرایطی نگهداشته اند. شیما را بخاطر فشار آوردن بر پدرش که از مبارزان راه آزادیست ربوده اند.

هرگونه که میتوانید کمکی به انتشار این مطلب کنید ، شاید با فشار اذهان عمومی بتوان باعث آزادی وی از چنگال جانیان از خدا بیخبر جمهوری اسلامی شد.


Wednesday, May 31, 2006

عطا بخشی

خبر بسیار جالبی از جانب یکی از مزدوران رژیم در خبر گزاری رسمی ملایان آمده است که نظر شما را به آن جلب میکنم: اصل خبر



تبريز ، خبرگزاري جمهوري اسلامي ۸۵/۰۳/۱۰

"احمد پايور" رييس صندوق بيمه بيكاري و تعهدات كوتاه مدت سازمان تامين اجتماعي ، روز چهارشنبه در همايش منطقه‌اي "مسايل و مشكلات بيمه بيكاري استانهاي غرب و شمالغرب كشور" گفت: مبلغ دو هزار و‪ ۹۵۰ميليارد ريال از سوي اين صندوق پارسال به بيكاران پرداخت شده‌است.

عكس از ايرنا- دفتر تبريز /رضا قاسمي/‪۱۷۸۹/۱۶۲۸/۱۰۸۴


حالا بیایید محاسبه کوچکی روی رقم ادعایی این ملیجک انجام دهیم.

1- رقم را مینویسم تا مشخص شود.( 2.900.000.000.000 ریال یعنی 290.000.000.000 تومن )

2- حال جمعیت بیکار ایران را که بنا به قول یکی دیگر از ملیجکان 28 در صد نیروی کار را (که بالغ بر 40.000.000) در ایران تشکیل میدهد محاسبه میکنیم که میشود 14.285.000 نفر

3- حال رقم بزرگ و کهکشانی فوق را بر تعداد بیکاران قسمت میکنیم میشود 20.300 تومن

4- نتیجه میگیریم ام الفرای اسلامی در سال گذشته به هر ایرانی بیکار پول 4 کیلو گوشت را عطا فرموده است!

آقای رهبر هم از این بخشش ها کرده اند و همین یک ماه پیش به 2600 تروریست فلسطینی مبلغ 50 میلیون دلار ناقابل داده اند که با محاسبه دلاری 9300 ریال میشود: 465.000.000.000 ریال و اگر یکبار دیگر همان محاسبه بالا را بکنیم باجی را که به هر تروریست و آدمکش اجنبی داده است مبلغ 17.885.000 تومن میشود. حالا دو رقم را با هم مقایسه کنیم:

سهم هر ایرانی بیکار و گرسنه 20.300 تومن

باج به هر تروریست فلسطینی 17.885.000 تومن

حال بگویید مرگ بر آمار و عدد و رقم و لعنت بر استحمار تا رستگار شوید

Saturday, May 27, 2006

بررسی یک انتقاد

.... یک دوست خارجی من که اینها را دید با تمسخر به من گفت: آیا هنوز هم در ایران مردم شما اینطوری زندگی میکنند؟ با اینهمه نفت هنوز هم در ایران فقیر هست؟ .... و .... این همه ساختمان های قشنگ و زنان شیک پوش و پسران خوش قیافه و امروزی داریم چرا باید پختن نان یک زن روستایی برای مردم باید جالب باشد؟ ....و .... نمیدانم نیت شما در مورد نمایش اینگونه عکسها آن طور که نوشته اید برای ضبط در تاریخ است! یا خجالت دادن ایرانیها در انظار جهانیان.... واقعاً شرم آور است.

این قسمت هایی است از ایمیل دوست محترمی بنام خانم فرزانه .... که انتقاد و گلایه در مورد عکسهای منتشره در سه پست قبلی نموده اند.

لازم میدانم به فرزانه خانم و سایر دوستان عزیز که سه پست قبلی این عکسها را دیده اند و شاید در اعماق وجود از دیدن آنها ناراحت شده و یا به قول ایشان خجالت کشیده اند! وقایع تاریخی بسیار مهمی را متذکر شوم:

از میان مجموعه ای حدود پانصد عکس این خبرنگار جنگی غیر از چند عکس که مربوط به افسران انگلیسی و خانواده آنهاست (که برای من جالب نیستند) بقیه از مردم عادی ایران تصویری بسیار زشت و فقیرانه و نمادی حقیرانه از کمبودهای زمان جنگ جهانی دوم تهیه شده است.

تاریکی آنروزهای تلخ را از پدر بزرگان و مادر بزرگان خود جویا شوید. مردم عادی در فقر و فاقه و بیماری و ترس و گرسنگی شدید بودند. هر چند در شهرهای بزرگ وضع بهتر بود ولی در همین تهران پایتخت که حکومت نظامی تا بیست ساعت در شبانه روز هم رسید ، کمتر زنی جرات داشت حتی در روز روشن به محلات دیگر شهر رفته و بدون محافظ یا به تنهایی مایحتاج (اگر یافت میشد) خرید کند. بیشتر خوراک مردم از باغچه های خانه ها فراهم میشد و خوردن اسب و قاطر (اگر گیر میآمد) شکم خانواده های زیادی را سیر میکرد.

خبز و فروش نان با زور سرنیزه تفنگ برنو امکان داشت. قحطی از یک طرف ، وبا و تیفوس و تراخم و مالاریا از یک طرف و نا امنی و بیکاری و ملوک الطوایفی از همه طرف ایرانیان را محاصره کرده بود و همه از اثرات شوم اشغال ایران بدست متفقین از جنوب تا شمال و شاید باور نکنید در جریان هجوم ملخ در اوایل سالهای بیست بسیاری شکم خود را با خوردن ملخ سیر میکردند.

در اوایل دهه بیست در ایران ، شاه تبعید ، دربار و مجلس و دولت بی قدرت ، ارتش بی سامان ، بازاریان یکشبه ثروتمند ، آزادی بی معنا و از مهم آنکه ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه با فتاوی مکرر ملایان پست و بیشرف در حال شکوفایی کامل بود.

ملایان پرداخت هر گونه مالیات را به دولت حرام کرده بودند و بهره برداری و صدور نفت ایران کاملا در دست قوای انگلیسی و هندی و همچنین کلیه غلات و سیلوها را نیز بنام مواد استراتژیک جنگی مصادره کرده بودند.

مستمری سیاسیون! و ارتش و ملایان از خزانه سفارت انگلیس پرداخت میشد. هر روزنامه نگاری که جرات میکرد حقایق را بنویسد یا گوشه سیاهجال بود و یا نیمه شب با لبه تیغ تیز چاقوکشان مزدور سرو کار پیدا میکرد. از طرفی سیل اسرای جنگی و زنان و کودکان جنگزده و فراری شرق اروپا و جنوب شوروی در همین تهران عزیز سوزاک و سفلیس و شانکر و خیارک را نیز برایمان به ارمغان آورده بود! خرافه پرستی و موهومات توسط ملایان بیداد میکرد. شاید باور نکنید در شهرهای کوچک مردم برگ و ریشه درخت میخوردند.

جاده شاهی کاملا در دست قوای هندی و عبور از آن فقط با مجوز سفارت دولت بریتانیای کبیر امکان پذیر بود. راه آهن (محمره تا آستارا) حتی توسط رانندگان دولت مفخمه هدایت و کنترل میشد و در مسیر راه آهن مردم حتی اجازه نزدیک شدن به خطوط آهن در بیابان ها را هم نداشتند.

خفقان سیاسی و فرهنگی و مالی و اجتماعی را در سراسر ایران بشدت اجرا میکردند و تمام اینها فقط از محاسن بیطرفی و عدم دخالت ایران در جنگ بود که برای بازماندگان آن دوران سیاه با جمله " ایران پل پبروزی " تفسیر شد. جنگ برکت است هنوز اختراع نشده بود ولی در واقع برای محدودی بازاری و ملا برکت بود.

فرزانه عزیز تاریخ واقعی تلخ است ، تاریخ ممکن است تحریف شود ولی اصل آن تغییر نمیکند. اگر این عکس ها مایه خجالت شما در مقابل دوست خارجی شما شده شاید برای پدران و مادران بسیاری یادآوری روزهای سیاه جنگ است.

پدران و مادران من و شما تاریخ را ننوشتند بلکه خود تاریخ بودند... جزئی از کل آن بودند و هستند. اگر تلخ است و سیاه و زشت و شرم آور ، متاسفانه برای نوشتن آن ، حیات و زندگی های فراوانی رقم خورده و به هدر داده ایم.

از آن مهمتر آنکه بعد از گذشت حدود شصت سال از آن جنگ خانمانسوز آیا اوضاع سیاسی و فرهنگی و مالی و اجتماعی ما تغییری هم کرده است؟

اگر جوابی نداری یکبار دیگر به خطوط قرمز مندرج فوق مراجعه و توصیف آنرا با وقایع امروز ایران مقایسه کن.

دوست عزیز من ، تاریخ تکرار مکرّرات است......

و پست کردن بقیه عکسها ادامه خواهد یافت.

برای ضبط در تاریخ: کرمان -ماهان و راین

نیروهای متفقین: کرمان (ماهان و راین) 1325-1320خورشیدی

عکسهایی از زمان جنگ جهانی دوم 1945- 1939که توسط عکاسی به نام ( Frank Hurley 1885-1962 ) از نقاط مختلف ایران و از مکانهای مختلف و زندگی مردمان عادی تهیه شده است با مجوز رسمی از کتابخانه ملی استرالیا انتشار میدهم.



Thursday, May 25, 2006

برای ثبت در تاریخ: کرمانشاه

نیروهای متفقین: کرمانشاه 1325-1320خورشیدی

عکسهایی از زمان جنگ جهانی دوم 1945- 1939که توسط عکاسی به نام ( Frank Hurley 1885-1962 ) از نقاط مختلف ایران و از مکانهای مختلف و زندگی مردمان عادی تهیه شده است با مجوز رسمی از کتابخانه ملی استرالیا انتشار میدهم.

از آنجا که این عکس ها گوشه ای از تاریخ گذشته ماست ، پاسداری از آنرا توصیه میکنم. فیلم این عکس ها موجود و از طریق کتابخانه ملی استرالیا قابل فروش میباشد.

این عکسها را بنا به موقعیت جغرافیایی آن طبقه بندی نموده و هر پست نوبت یکی از نقاط ایران در زمان جنگ جهانی دوم است. در صورت لزوم نام و محل عکس را توضیح خواهم داد. کلیه عکسها به صورت سیاه و سپید است.