.comment-link {margin-left:.6em;}

Tuesday, December 20, 2005

آیت الله حمال - 2

غرض از اینکه بحث را با اوضاع تاریخی آن زمان مخلوط میکنم نتیجه گیری خواننده از وقایع پشت پرده آنزمان و دسیسه چینی های مذهبی سالهای 30 و 40 است.

آسید نورالدین یکی ازمتحجرین آن زمان و مشوق پر و پا قرص پایه گذاری فداییان اسلام و محرک نواب صفوی و برادران امامی و مظفری بود که پس از ترور احمد کسروی و حدادپور در عمارت دادگستری (اسفند 1324) جری تر شده و از ضعف حکومت و شاه اطلاع کامل داشت. چند ماهی از شروع صلح و پایان جنگ دوم جهانی گذشته بود. نفوذ شوروی در شمال و شمال غرب و انگلیس ها در جنوب و دست نشاندگان فرصت طلب در تهران و مراکز دیگر ، بازار گرمی برای منبریان درست کرده بود. وی فردی مستبد و قدرت طلب و تحت تاثیر حرکات اسلامی اهل تسنن در مصر بخصوص اخوان المسلمین و برایش مسلم بود که اندیشه های آنان را با دستکاری جزیی تبدیل به حرکتی شیعی نموده و خود در راس آن قرار گیرد.

در آن سالها ، که آسید نورالدین در صدد توسعه قدرت و نفوذ خود در میان کسبه بازار بعنوان پشتیبان مالی بود ، حزب برادران را تشکیل داد که ارتش چریکی کوچکی حدود 30 نفر میشدند. بازوی فشار بر مخالفان و نمونه کوچک هدفی بزرگتر برای آینده بود که از طرف سید فرماندهی و رهبری عملیات ولی برنامه ریزی و نحوه کار و نظارت بر آنها توسط خمینی و جوجه آخوندهایی نظیر مفتح (ترور شده توسط گروه فرقان) که از قم به مراکز استان ها فرستاده میشد ، اداره میشد.

همیشه به چاقو و پنجه بوکس و شفره (ابزاری با دسته چوبی و میله ای تیز که کاربرد در کفاشی دارد) و زنجیر و اسلحه گرم مسلح بودند. پیراهن آستین بلند و سیاه میپوشیدند و ریش و سبیل نتراشیده و آثار مهر بر پیشانی که نشانه عبادت! آنها بود و بالاخره خالکوبی با کلماتی نظیر یا علی و یا حسین و در تاکتیک و عمل دنباله رو فدائیان اسلام که خود مورد تایید آیت الله کاشانی هم بود. در تمام مراسم مذهبی از علم و کتل و عکسهای آسید بعنوان رهبر خودشان استفاده میکردند. اکثرأ از لات های دروازه اصفهان و چاقو کش های محله گلکوب و در شیخ و تعدادی از آنها نیز چپی بودند.

آخوندهایی نظیر دستغیب (ترور شده توسط س.م.خ) و حائری دنباله روی از تندروی های سید را در خفا تایید و در ملا عام تکذیب میکردند و ظاهر روحانی خود را حفظ. روحانیت دو چهره ای که هنوز هم بر ایران و سرنوشت مردم آن حاکم است از شکم چنین ظاهرآ روحانیت نان به نرخ روز خور بیرون آمد.


مسجد نو (یکی از مساجد بزرگ شیراز واقع در شمال شاه چراغ ) قرق و پایگاه دار و دسته حزب برادران بود و با آنکه شهربانی وقت به وجود و عملکرد آنها و وابستگیشان به آسید نورالدین مطلع بود ، تقریبا هیچ کاری در مقابله با آنان نمیکردند. باجگیری ، قتل ، تهدید ، غارت اموال ، آدم دزدی و تجاوز و تطمیع و انگ بهایی و توده ای زدن ، برنامه اصلی کار و مرام پنهانی حزب برادران بود. روز های تاسوعا و عاشورا و سایر مراسم مذهبی و حتی اعیاد ، بهانه ای بود که اقلیت های مذهبی و کسبه را تحت فشار گذاشته و با تهدید و ارعاب از آنان اخاذی میکردند. این جریانات سالها ادامه داشت و به جایی رسیده بود که سر و صدای مردم عادی کوچه و بازار را نیز در آورده بود.

ادامه دارد ....

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

شاید بشود گفت یکی از بزرگترین معایب نظام پهلوی همین بود که با بنیادگرایان برخورد جدی نمی کرد و به نحوی دست آنها را در جرم و جنایت باز میگذاشت.چیزی که کشور ما فاقد آن بود وجود یک آتاتورک مقتدر بود تا همه این منجلاب ها را به کت بسته به دریای خزر بیفکند اما بدبختانه خود محمد رضا شاه نیز یک انسان کاملا خرافی و شدیدا مذهبی بود بی دلیل نیست که رژیم جمهوری اسلامی را زائیده رژیم پهلوی میدانند...منتظر بقیه اش هستم...موفق باشید

5:14 PM, December 23, 2005  
Anonymous Anonymous said...

You have an outstanding good and well structured site. I enjoyed browsing through it »

1:30 AM, February 22, 2007  

Post a Comment

<< Home