.comment-link {margin-left:.6em;}

Sunday, January 22, 2006

آیت الله حمال - 8

تحریم تنباکو

بجاست استاد و سرورم دکتر ابراهیم باستانی پاریزی را در اینجا با آن شعر معروفش یاد کنم که:

رسم دنیا جمله تکرار است اندر کارها

با آنکه در دهه سی شمسی بیش از شصت سالی بود که از تحریم تنباکو میگذشت ، هنوز اثرات آن دهان به دهان و به نسلهای بعدی رسیده بود وصد البته با تحاریف بسیار در اصل واقعه. حتی امروز و پس از گذشت 115 سال تصور مردم بر این بنا گذاشته شده و در مغز آنان جایگزین شده که ملایی در نجف و سامره تحریمی کرد که پشت قجر را شکست.

واقیت چنین نیست. تحریکات بر مبنایی سیاسی و در شیراز و با دخالت روسیه تزاری و توسط تاجری بنام اردوبادی شروع شد که با کمک ملایی بنام فال اسیری از مفت خوران آن زمان نضج گرفت و به بلوایی تبدیل شد و کشتاری توسط نیروهای دولتی در شاهچراغ صورت گرفت.

وقتی قضیه بیخ پیدا کرد و بقول شیرازیها معلوم شد که چه کسی مسبب آنتریک است ، فال اسیری و چند تن دیگر از ملایان دستگیر و بحجکم والی فارس به عراق تبعید و مسیله ظاهرأ از طرف حکومت وقت ، رتق و فتق! شد ( همان اشتباهی که شاه پس از خرداد 42 و در مورد تبعید خمینی به عراق کرد ) . فال اسیری در عراق سعی فراوان نمود که مساعدت و معاونت میرزای شیرازی که نسبتی هم با وی داشت بدست آورد ولی موفق نشد. میرزا مردی بود شدیدآ مذهبی و مایل بود دور از غوغای دنیای کثیف سیاست بازیهای آن زمان باقی بماند. در تماسهایی که با قافله رانده شده از شیراز در عراق و توسط عوامل سفارت روس از ارض روم انجام شد. ( در آن زمان عراق بخشی از امپراتوری عثمانی بود ) تصمیم گرفته شد که تنباکو را با حکمی از جانب میرزا تحریم کنند. نقشه این بود که اگر تحریم تنباکو موفق از آب در آید که کفه سیاستهای تجاری انگلیس به نفع روسیه در ایران و شاید در سایر بلاد همجوار بهم میخورد و انگلیس نفوذ در منطقه را از دست میدهد. اگر نهایتأ تحریم موفق نمی شد ، انتقام و تاوان توهینی را که به ملایان تبعیدی شده دولت قجر ( ناصرالدین شاه ) وارد آمده بود ، پس داده میشد و به نوعی اعاده حیثیت میشود. میرزا که روحش هم از این جریان خبردار نبود در مقابل عمل انجام شده ای قرار گرفت و فتوای تحریم تنباکو توسط دار و دسته فال اسیری صادر زلزله ای در دستگاه روباه پیر امپراتوری و دربار قجر انداخت.

سالهای بعد با آنکه مهر و امضای میرزا بر فتوای تحریم رویت شد ولی وی هرگز بطور شفاهی نه آنرا تایید و نه تکذیب نمود! اهل تسنن که فرقۀ شیعه را از خوارج میدانستند ، توجهی به این تکفیر نکردند ولی پایه ای شد که روحانیت شیعه که پس از سقوط صفویه افول کرده بودند ، با سیاست روسها فعال و زنده شده و با آنکه رضا شاه سعی بر مهار کردن این قوم همیشه تشنه داشت ، فرزندش همه آن برنامه ها را نقش بر آب نمود و فعالیت روحانیت در امور مذهبی (نه سیاسی) را نه فقط تایید بلکه با اعمال و کردار خود تشویق نیز نمود. در زمان هم او بود که اداره اوقاف تبدیل به صندوق خیریه و اداره پخش پول بین طلاب و ملایان شد و طلاکوب بقعات و اماکن مقدسه.

تا آینجا هستم بگذارید خاطره ای را نیز در مورد طلا کوبی گنبد امام رضا تعریف کنم. در سال 1349 برای طی دوره ای به آلمان رفته بودم. در شهر دانشگاهی ماینس با استادی متخصص جراحی اعصاب بنام پروفسور (Just) سر و کار داشتم. شبی برای شام در منزل ایشان مهمان بودم. در جمع مدعوین که حدود بیست نفر بود ، دو ایرانی دیگر نیز حضور داشتند ، پروفسور فلاتوری استاد رشته اسلام شناسی در دانشگاه کلن و معممی بنام دکتر بهشتی دکترای رشته معقول و منقول از دانشگاه تهران که مسئول مسجد هامبورگ نیز بود و هر دو دارای همسرانی آلمانی. پس از معرفی توسط میزبان و سپردن ما سه نفر به یکدیگر! بحثی از مولوی و حافظ و خیام و فردوسی در گرفت. در مورد مولوی هر سه اتفاق نظر داشتیم ولی با نا باوری چنین تفهیم شدم که حافظ ، رافضی و جیره خوار دستگاه شاه شجاع و خیام ، مرتد و شرابخواره بوده و اشعار هر دو بوی شرک و کفر میدهند! و فردوسی بیکاره ای وطن فروش که مجیز گوی شاهی قلدر و فاتح خارجی در ایران آنروز بنام شاه محمود غزنوی!؟

آن سالها فدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا بسیار فعال و در و دیوار شهر های اروپایی پر بود از شعار های با مارک داس و چکش و عکس اعدامی ها و شکنجه و زندانی های مختلف و ارقام و آمار میلیونی از این گونه جنایات! در بعضی از تراکت ها تصاویری بود از اعضاء بدن و در زیر آنها نوشته شده بود: سند جنایات شاه و توضیح داده شده بود که این عکس مستوره ای از هزاران دست و پای زندانیان قهرمانان چپی در ایران است که توسط رژیم قطع شده و به دانشگاه های خارج برای آموزش پزشکی فروخته شده است! فرق بین اعلامیه مارکسیست ها و مسلمان افراطی بر سر عنوان قهرمان خلق یا شهید بودن نام در آن عکس بود. همچنین عکس جمجمه ای بود و در زیر آن نوشته شده بود شهید .... که پس از کشته شدن بدست عمّال ساواک سر وی را پخته و گوشت آنرا جدا کرده اند!

..... میزبان به جمع ما پیوست و خوش و بشی کرد. سپس بحث گرم تر شد و فلاتوری درباره اسلام و مسیحیت و فصل های مشترک بین این دو اشاره نمود و به کلیسا و مسجد کشید و فقرو مذلت غالب مسلمانان. هر دو در این امر موافق بودند که این رژیم های نامردمی هستند که باعث فقر ملل اسلامیند.

میزبان اشاره نمود مدتی پیش در مجله اشپیگل عکس هایی از مکان های اسلامی را دیده که گویا که طاق و گنبد و آرایش داخلی آنها از طلای زرد بوده است و پرسید اگر نظر شما صحیح باشد و تمام سران کشورهای اسلامی دزدند و نامردم ، پس چه کس این ساختمان ها را از طلا ساخته و پول آن از کجا آمده است؟

بهشتی که گویا قدری راجع به آشویتس مطالعه کرده بودند ، افاضه فرمودند: اینها از پول مردم ساخته نشده ، مردم ما آنقدر فقیرند که قوت روزانه ندارند ، بلکه از مصادره انگشتر و دستبند و دندان طلای اعدامیان در رژیم پهلوی است که آب کرده و ورقه نموده و برای تنبیه و ارعاب مردم به روی گنبد حرم امام رضا کشیده اند! همین بهشتی و فلاتوری از جمله میزبانان خمینی در نوفل دو شاتوی پاریس و بنیان گذاران ام القرای ظلم ملایی بودند.

بگذریم که .... که گذشت.

ادامه دارد....

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

خیلی جالب بود ..منم میخواستم بگم نوع فونت شاید کوچک باشد ...ولی مطالب خیلی عالی داری...موفق باشید

12:50 AM, January 23, 2006  
Blogger ورجاوند said...

با تشکر از محبت و پیشنهاد سخاوتمندانه شما و از اینکه سری به حقیر زدید. متاسفانه من در امر قالب و تغییر فونت وارد نیستم و هرگونه پیشنهاد را با جان و دل میپذیرم.
سپاس

gave_moghadas@yahoo.com

6:01 AM, January 23, 2006  
Anonymous Anonymous said...

What a great site http://www.lesbian-orgy-8.info Mature experienced women levofloxacin zithromax

4:08 AM, February 15, 2007  
Anonymous Anonymous said...

You have an outstanding good and well structured site. I enjoyed browsing through it » »

10:30 PM, March 04, 2007  

Post a Comment

<< Home