.comment-link {margin-left:.6em;}

Sunday, January 29, 2006

کفش نو

خاتونی شیرازی در راهی می رفت. خواجه زاده ای اَمرَد بر او بگذشت که آب دهن بر پاشنه می مالید تا کفش از پایش نیفتد. خاتون گفت: خواجه زاده ، آن آب دهن پاره ای بالاتر بمال و کفشی نو بخر. عبید زاکانی