استعمار و استحمار
استعمار ، واژه ایست عربی و معنای آن <عمران نمودن و آباد کردن> است. کاربرد سیاسی این واژه دارای طیفِ خاصی است که از فتح و غارتِ ثروت و فرهنگ کشور یا ناحیه ای شروع تا توسعه و بازسازی اجباری کشور یا فرهنگ عقب افتاده آن ، امتداد مییابد. استحمار نیز واژه ایست عربی و معنای آن <خر کردن> است و کاربرد سیاسی آن دارای دو بعد منشق از یک منبع است. احمق کردن ملتی و در حماقت محض نگه داشتن آن ملت است. از زمان کودکی به ما آموخته اند و دایم به گوش و چشم و ذهن ما فرو میکنند که ما هرگز مستعمره نبوده و نیستیم. ما فرزانه ترین و هوشمند ترین ملت باستانی دنیا با تاریخی 6000 ساله هستیم و ... در اکثر قریب به اتفاق کتابهای تاریخی ، ما را چنین تفهیم کرده اند که ایران هرگز مستعمره هیچ مسلک و قوم و صیانتی نبوده و همیشه استقلال خود را حفظ کرده و تمدنی غالب در جهان بوده و بر پای خود استوار. برخی نیز برای خالی نبودن عریضه نوشته اند که: گاهی شکست کوچکی خورده ایم ولی خیلی زود غالبین را مغلوب و یا در خود و فرهنگ خود هضم و جذب کرده و به نوعی از گذرگاه زمان و تاریخ گذشته ایم. زهی وقاحت و دروغ و تحریف تاریخ و سیاه شب را سفید روز قالب کردن. این فرضیه دروغی بزرگ برای استتار حقیقتی بسیار تلخ است که نویسندگان و تاریخ نویسان ما تحت تاثیر قدرت نظامی- نفوذیِ فاتحینِ استعماری نه فقط خواسته و تمایلات اربابان را تلقین و تاکید حتی با تحریفِ واقعیت آنچه بر ما گذشته و میگذرد ، آنرا پیروزی و یا نوعی موفقیت ملی نشان داده اند. از تعداد بسیار حملات به ایران که به شکست نهایی منتهی و باعث دگرگونی کامل جامعه ایران گردیده از اسکندر و اعراب و مغول باید نام برد که هنوز یوغ استعماری هر سه را با قوت و ضعف خاص خود بر دوش داریم. با استنکاف از عدم پذیرش واقعیت تلخ شکست ، فقط سر پوشی بر آن نهاده و نمیتوانیم مغلوبیت را که فقط با هدف تاراج و استعماری بوده است برای همیشه مخفی نگهداریم و خودمان را گول بزنیم. شاید مورخٌی از روی وطن پرستی یا هر تز دیگری بگوید امروز اثری نه از اسکندر ، نه اعراب و نه مغول در ایران است که این خود اشتباه محض و سرپوش دیگری بر واقعیت است. به شکست در مقابل اسکندر و مغول و قبول فرهنگ و سنن غالب آنان فقط اشارتی کردم ولی در مورد اعراب... قضیه کاملا فرق میکند. بعد از حمله اعراب به ایران در زمان یزدگرد سوم و شکست در قادسیه، ایران مستعمره کامل اعراب شد. هرچند گاه مقاومت های شدید یا جزیی پیش آمده ولی بالاخره و با اکراه و انکار و تلفات فراوان شکست را پذیرفته و گردن زیر یوغ بیابان گردان جزیرۀ العرب دادیم. دستگاه های دروغ پراکنی و شایعه پراکنی پدیده جدیدی نبوده و نیست و لازم میدانم به چند نکته از این شایعات که وجهه تاریخی و عملی یافته اشارتی داشته باشم. از جمله تحریفات تاریخی جنایات ضد انسانی شاپور ذوالاکتاف در مورد اعراب است که گویا این عالیجناب دو کتف آنان را سوراخ و از آن طنابی عبور داده و به عنوان برده در ساخت جاده و کاخ های آنچنانی ، استفاده میکرده است و شهودی از این و آن نویسنده و جهانگرد نیز میآورند. یا نویسندگان این تحریفات از بیخ عرب بودند و یا علم پزشکی در مورد ساخت عضلات اعراب با انسانهای دیگر فرق داشته که بدن آنان بدون خونریزی و فساد خون میتوانسته سوراخی را در کتف آنان را در حال عبور طنابی را تحمل کند و یا ... فلان شاه ساسانی دختر یکی از سرکردگان عرب را بزور مورد تجاوز قرار داده و ... خاک بر سر آن پادشاهی کنند که زن عربی را بر زنان ایرانی ترجیح دهد و شاید نویسنده نمیدانسته که در آنزمان و حتی امروزه مقام و ارزش اجتماعی زن عرب بهایی نداشته که بخاطر آن ملتی را در مقابل ملتی دیگر قرار دهد؟ و تاریخ نویسان ما این گونه توجیهات را دلایل حمله اعراب به ایران بدانند. اینجاست که مسئله استحمار پیش میآید که با استناد به دلایل نا معقول ذکر شده ، توان شکیبایی و حوصله حزم اعراب از ظلم و جور ایرانیان باعث حمله اعراب به ایران شد. حقیقت نه به این است و نه آن ، از قلم نویسندگان و مورخین چیزی بیرون نمیآید غیر از توجیه حمله به ایران با پیام ظالم بودن و زن بارگی و نا انسان شمردن ایرانیان در قبال اقوام همسایه. دلیل حمله اعراب به ایران غبطه خوردن به آرامش و آسایش و ثروت ایرانیان بود نه سوراخ کردن کتف و .... دلیل حمله به ایران حسادت به سرسبزی و وفور نعمت و طلا و زیبایی زن ایرانی بود. قدرت طلبی و کشورگشایی اعراب زیر نام خدای جدید اعراب باعث حمله به ایران و نابودی فرهنگ و زیر بار استعمار و استحمار 1350 ساله اخیر است. قصه پاره کردن نامه محمد و یا عمر توسط یزدگرد نیز از همین شایعات استحماری است و هیچ مدرک تاریخی و یا آیه ای در قرآن به این موضوع اشاره نمیکند. بجز نوشته چند عرب پرست بیگانه و دریوزه و نوحه خوان. اگر حقیقت دارد و مثنای نامه به همه پادشاهان و سران کشورهای آنزمان فرستاده شد چرا اعراب به حبشه مسیحی حمله نکردند. شایعات و خرافات و موهومات استحماری سالهاست چنان بر ما تزریق شده که حقیقت را سایه افکن و یا بکلی فراموش کرده ایم. نمونه استفاده استحماری از ساده اندیشی ما را در دیدن عکس فلان ملا در ماه و اقامه خرافی چاه جمکران و حقیر و دون و حیوان شمردن سایر ادیان و ملل و اقوام غیر از شیعه ای که هنوز معلوم نیست ناب محمدی ، صفوی ، علوی ، جعفری و یا اثنی عشری و راستین و .... ، میتوان یافت. (باید گفت که سعی بر تشتت افکار نیز خود نوعی استحمار استعماری است) فرقه ای که اهل سنت آنرا فاسد و اسلام برانداز و منافق با الله و فرامین او میدانند. امروز ما را با فریب و چند سخنی که اصطلاح استبعاد شخصی فلان مرجع ، فقیه و حتی جوجه ملای علقه مزقل به آن داده اند ؛ استحمار کرده اند و جیره خواران و فریب خورده گان فرصت طلب ، بازوان ارتجاعی رژیم نیز این استحمار مذهبی را با ترور نفسانی یا فکری جامعه و ایجاد زندان های دولتی و شخصی و شکنجه و آزار و اعدام و مثله کردن ملت به استعمار کشیده شده اند. اگر فرمانداران جاهلیت عرب به بیابان گردان خون آشام تحت فرمان خود ، پاداش حمله و فتح ایران را به بهای تمتع شهوانی از زن ایرانی که خوردن آب را در بیاض گردن وی میتوان دید ، وعده دادند ؛ 1350 سال خورشیدی بعد سیدالحاکمین روشنفکر و تحصیل کرده از اشعه ای از مو های زن ایرانی ساطع میشود سخن گفتند و به دژخیمانشان چراغ سبز تجاوز به دختران باکره اعدامی را به بهانه جلوگیری از ورود باکره گان به بهشت دروغین و استعمار جنسی را رواج دادند. اگر مستعمرین عرب لوحه " العجم " (زبان نفهم یا لال) را اجبارأ بر سینه ایرانی نصب کردند و آنرا آیت قدرت استعمار خود دانستند ؛ 1350 سل بعد فاتحین جدید ، " توبه نامه " های کذایی را از همان عجمان به زنجیر شده در تلویزیون های خود نشان دادند و توابین را آلت قدرت خود نشان دادند. اگر استعمارگران جاهل ، کتابخانه و دانشگاه و مجامع علمی و فرهنگی ایران مغلوب را به آتش کشیده و نابود کردند و زبان فارسی ما را جبرأ به عربی تبدیل نمودند و اگر الله و لات و منات اعراب فقط زبان تازی را میفهمید و تکلم میکرد و ناسیونالیست عربی داشتند ؛ استعمارگران جدید نیز زبان و کتابت ما را به ملقمه ای تازی گونه و نامفهوم تبدیل نموده و آنرا مایه سواد و روشنفکری خود میدانند. اگر تازیان بنا به سنت جاهلیت اجداد خود که از خونخواری ، تعصب ، قساوت، انتقام ، زن ذلیلی ، افتخار تجاوز به مال و ناموس دیگران را هبه خود نموده و به آن نیز مهر آسمانی میزدند ؛ استعماریون جدید نیز غارت اموال ایرانیان را سر لوحه خود داده و مصادره اموال مردم و غارت بیت المال و کشتار و زندان و شکنجه ایرانیان را از حقوق مسلم خود و زن و فرزند کُشی را ترویج و تعصب بیخردانه را تبلیغ میکنند و برای اجرای آن اداره و سازمان رسمی درست کرده اند. اگر مولایان ، با زور سلاح و ایجاد وحشت ، احکام و فرامین ضد بشری را به ایران مستعمره تلقین میکردند ؛ امروز نیز ارعاب و ترور دستاویز گردانندگان امور موالی است. اگر نشان بیرق و علم استعمارگران آنروز نقش شمشیر داشت و بی لیاقتی ، و بی سیاستی و عطش خونخواری و ماندن بر سر قدرت خود را با ضربات آن شمشیر بر بیگناهان ایرانی تحمیل مینمودند و برای بقای خود و نابودی مخالفین از ارهابیون و آدمکشان حرفه ای تحت حمایت خود استفاده مینمودند ؛ امروز نیز صاحب منصبان بیعرضه غاصب قدرت نا کارآمدی و بی لیاقتی و خونخواری خود را زیر لوای همان شمشیر (این بار قرض گرفته از سیک های هندی) و با چاقو و قمه و تیغ موکت بری ادامه میدهند و از آدمکشان خود حمایت کامل. اگر بابک خرم دین ، ابو مسلم ، یعقوب لیث و ... را با وحشیگری و نا جوانمردی (خصلت مستعمرین بدویِ فاتح) به قتل رساندند ؛ انسان ستیزان نیز بختیار ، فروهر ، اسکندری ، فرخزاد ، پوینده و مختاری و ... هزاران انسان والا و وارسته را با رذالت تام و بدستور مستقیم مولا و امیرالمفسدین استعمار جدید به شهادت رسیدند. اگر تظاهر به احسن و ریای قلبی و فریب عام و پرده پوشی دایم و دروغ مطلق و خدعه مفسد ، ادامه امارت را برای اعراب آسان نمود ؛ امروز نیز قلبهای کثیف ، مغزهای علیل ، مفسدانِ مذهبیِ روحانی نما و مغلطه سازان عوام فریب از خدا برگشتگان ، خون طلبی و ریا کاری ، صفت اصلی ملایان حاکم بر ایران و ایرانیست. استحمار امروز موهومات و خرافات قرون ماضی را تبلیغ میکند. استعمار امروز طلب امپراطوری جهانی دارد و شکم گرسنه موالی را با بمب اتم پر خواهد کرد. ما این بار مستعمره مولایان شکم و زیر شکم پرست و بی صفت عرب نماییم.