.comment-link {margin-left:.6em;}

گاو مقدّس

Sunday, April 30, 2006

ریا یا بدعت؟

یکی ار اختلافات فاحش بین گربه و دروغ آنست که گربه فقط 9 جان دارد. ساموئل کلمنث (مارک تواین)


سال پیش سید الرعایای ام القرای اسلامی حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی در پاسخ خبرنگاران در خارج در مورد فیلترینگ و مسدود نمودن سایتهای اینترنی ، مسئله را کاملا حاشا و فرمودند:

شما از اسلام و از آزادی خدادادی در آن اطلاعات ندارید. اسلام منبع شکوفایی و به عظمت رساننده شان بشر است. ما قصد چنین کاری را داریم و با منتقدین هم برخوردی منطقی.

فراموش نکنیم در مراسم پوشیدن خرقه ریای روحانیت آغایان باید به قرآن قسم بخورند که در راه اعتلای نام اسلام این عبای تزویر را بر تن میپوشانند و برای دفاع از قداست خداوند و مبارزه با دشمنان خدا عمامه را بعنوان کفن همیشه همراه دارند!

در تمام تفاسیر همین ریاکاران خدا نشناس بر این اصل متحدالقولند که دروغگو! دشمن خدا و ریختن خون دشمن خدا چایز شرعی میدانند!

همزمان با ابراز چنین فرمایشات مشعشعانه ای کارشناسان دو شرکت آمریکایی در تهران در حال مذاکره برای قرارداد 53 میلیون دلاری فروش و نصب سخت افزار و کارآموزی و آموزش نرم افزار های لازم برای فیلترینگ و کنترل و شناسایی وبسایت و وبلاگ نویسان از طریق شناسایی سرویس دهنده ها و اسامی واقعی فرستندگان ایمایل بودند که البته کارشناسان دیگری از چین و کره شمالی هم به آنان اضافه شدند.

همانگونه که همه میدانیم تعدادی دستگیر و زندانی و شکنجه و تقریبا بقیه این گونه نویسندگان در ایران ماستها را کیسه کردند بجز کسانیکه با نام مستعار و از کارت تلفن برای ورود به سایت ها و پست کردن مقاله هایشان استفاده میکردند. با دستکاری در کارتها و یافتن تلفن های مورد استفاده ، شناسایی تعداد دیگری آغاز و باز هم همان زندان و کتک و ... افشاگران و منتقدین و افراد باقیمانده با نام خود یا نام مستعار به سایتهای مجانی خارجی و گاهی اجاره ای رو کردند و ادامه دادند.

طبقه بندی سایت ها و وبلاگ های مخالف با امیال و افکار رژیم هم بسیار جالب است و پنج دسته را شامل میشود و همه را هرزه نویس قلمداد کرده و با لطایف الحیل به مبارزه با آنان پرداخته اند:

سیاسی نویسان

افشاگران داخلی و خارجی

طنز نویسان

منتقدین

زنان

شناسایی دارندگان سایتها در خارج که دارای نام مستعار و یا نیمه مستعار هستند برای ج. ا. قدری مشکل است ولی غیر ممکن نیست بعضی از سرویس دهنده ها را در خارج با پول نفتی که قرار است بر سفره ایرانیان گذاشته شود میتوان خرید ولی وبلاگ نویسان را شناسایی کردن بسیار مشکل و تقریبا غیر ممکن است مگر دولت های خارج نام شخص اداره کننده وبلاگ را از روی شماره تلفن ارتباطی برای آنان فراهم آورند. مرکز و ستاد اصلی کنترل شبکه های اینترنتی در تهران و قم بوده و شعبه فعالی نیز در سفارت ایران در چکسلواکی دارند که دارای چند کارشناس و هکر زبده نیز میباشند.

دیروز اسماعيل رادكاني مديركل مديريت و پشتيباني فني شبكه در شركت فناوري اطلاعات در گفت‌وگو با خبرنگار سرويس ارتباطات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: قرار نيست اطلاعات كاربران و اين‌كه به كدام سايت‌ها مراجعه كرده‌اند، در سيستم ايجاد بانك اطلاعاتي فيلترينگ كشور لحاظ شود، بلكه كار اين سيستم اين است كه سايت‌هاي غير مجاز را با الگوريتم‌هايي كه برايش تعريف مي‌شود، شناسايي و در ديتابيس ذخيره كند؛ تا سيستم‌هاي فيلترينگ موجود در سطح کشور خود را به واسطه‌ي اطلاعات ذخیره شده در ديتابيس به‌روز کنند.

ترجمه به زبان ساده و قابل فهم : يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي پايگاه مركزي فيلترينگ ، شناسايي كاربران اينترنت از روي IP آدرس و ذخيره تمام مراجعات آن‌ها به سايت‌هاي غيرمجاز و معمولي در ديتابيس خود عنوان شده كه ازسوي مديريت شبكه و اپراتورهاي آن قابل استخراج است و از روي IP آدرس ISP پيدا ميكنیم و بعدش تلفن استفاده كننده را و بعدش آدرس را و .... بعد انواع مهرورزی !!

ای ریاکاران نقاب زهد زده ، از چه میترسید؟ از حرف حق ؟ از منطق؟ یا از نون والقلم ما یسطرون؟

Thursday, April 27, 2006

مسئله زن ایرانی

مایلم پیشنهاداتی به این آغایان مسخ شده و مغرور از قدرت ارایه دهم که مسلمأ برای همیشه مسئله غامض زن! در جمهوری ملایی و ولایت مطلقه را یکبار و برای همیشه حل کنند.

با اجرای این پیشنهادات انقلابی در آینده نمایندگان تمام کشورهای جهان پشت دروازه های ما میآیند و با ما مشاوره و از ما کارجویی میخواهند. برای جلوگیری از کپی کردن بدون مجوز راه و روش انقلابی ما ، آن را تحت قانون کپی رایت هم قرار میدهیم و خواهید دید سیل درخواست از تمام جهان بسوی ما ارسال خواهد شد و از تهیه کیک زرد هم سرو صدای بیشتری دارد.

همانگونه که برای مردان ختنه اجباری و نشانه عظمت اسلام است و بدون آن منظره گنبد و بارگاه و مناره ها بد حالت و منقض میشود برای زنان هم نوعی دستکاری در همان زمان تولد لازم است. (این خارج از ختنه زنان است که هنوز در ایران ادامه دارد)

راه حل خیلی ساده و انقلابی و ساده و با شعور نداشته ملایان بسیاری سازگار!

تمام دختران را در هنگام تولد مورد یک جراحی کوچولو قرار دهند و چشم و زبان و پوست سر آنها را بردارند. پس از این عمل که میتوان آنرا انقلاب دایمی ملایی در مورد زنان اسیر ایرانی نامید دنیا چهره خود را عوض مینماید! زیرا از آن ببعد زنان نه چشمی دارند که هوو های متعدد 7 یا 8 ساله را ببینند و نه قادر به دیدن فوتبال و سایر آغایان نخراشیده هستند و نه زبانی دارند که به حقوق پایمال شده شان اعتراض کنند و از همه مهمتر نه مویی دارند که از آن اشعه تحریکی خارج شود.

از سن 9 سالگی و پس از زن شدن کامل! و آمادگی برای تولید و پرورش جوجه های اسلامی ، روزانه دوبار با تیغ صورت تراشی صورت آنان اصلاح و ریش آنها تراشیده تا وقتی به سن 10 سالگی میرسند همه ریشو باشند و موردی برای تحریک جنسی آغایان نباشند.

در مورد اسامی زنان هم بجای سوسن و نسترن و زری و لاله و بهار و .... شماره یک و دو و سه روی آنها بگذارند تا اسامی آنها مورد تحریک احساسی آغایان واقع نشود.

نیاز به تحصیل و داشتن علم هم نیست چون همه چیزهای لازم برای شستشوی مغزی را فقط از رادیو میشنوند و در بودجه مدارس و دانشگاه و غیره هم صرفه جویی میشود.

روی موضوعات دیگر هم میتوان کار کرد و همه مسایل ساخته شده در 27 سال گذشته توسط مغزهای قلیل و علیل ملایان عقده ای را با این راه حل ساده میتوان حل نمود.

در ضمن اگر لازم بود چند ملای شپشوی سابق و آیت الله عظمای عقده ای جدید بسادگی میتوانند آیاتی را بزبان تازی پیدا کنند و اگر هم پیدا نشد اختراغ کنند و در بوق و کرناهای رژیم بره پرور به خورد بندگان و اسرای ایرانی بدهند و بعد ادعا کنند الهام غیبی از چاه جمکران آمده بوده.

با این روش ساده و انقلابی که روایات فراوانی هم از آن در حلیتن المتقین و سایر کتابهای سکسی دیوانه گان قبلی و فعلی داریم ، تسل های آینده از زن و مرد اخته فکری و جسمی خواهند شد و نیازی به حجاب اجباری هم نیست. آنگاه جهان میماند و آغایان ملا و برده گانی که فقط گوش بفرمانند.

حال ببینیم چند تا ملا به این نظریه انقلابی اعتراض میکنند؟

Sunday, April 23, 2006

تبلیغات 10

زندگی در خفا

کسانیکه تصور میکنند حاکمان بر ایران فکرشان فقط در شکم و زیر شکم خلاصه ، نادان و بیشعورند و قدرت را به هر بهایی میپرستند و ارج میدارند ، راهی به خطا نرفته اند ولی نباید فراموش نمود در پشت این چهره های مسخ و احمقانه دستگاه های عریض و طویلی شامل هزاران برنامه ریز تبلیغاتی و شعارنویس و طراح و نقاش و پوستر ساز و ... وجود دارد. وزارتخانه های مختلف بودجه کهکشانی آنانرا تامین و عوامل انسانی و مزدور جدید برایشان تولید میکنند. به شعار های تبلیغاتی و ابن الوقت توجه خاص و چاپخانه های مدرن و گران افزار در تمام مدت شبانه روز در حال کارند و مقاله نویسان روزینامه های دولنی را تغذیه میکنند.

از وظایف سفارتخانه ها ترجمه و ارسال گفتمان های سران کشورهای دیگر و نظریه پردازان سیاسی آنان است و فراوانند کارشناسانی که بطور دایم کوچکترین حرکات و نوشته های روزنامه ها و رادیو تلویزیون های خارجی ، سایتهای خبری - انتقادی موافق و مخالف را زیر نظر دارند. نشست ها و نوشته ها و خبرهای مختلف و نتایج آنرا بررسی و عقاید و نظریات موافق و مخالف را در حافظه ابر رایانه های خریداری از همان غرب نگهداری و از آن به لطایف الحیل بهره برداری میکنند. از آنجا که دید و نظریه تمام این ماموران یکسان است نتایج و نظریه پردازیهای تبلیغاتی یکدستی هم دارند. اینکه ناگهان و در یک نماز جمعه تمام ملایان مزدور راجع به یک موضوع روضه خوانی میکنند و رادیو و تلویزیون هم آنرا مستقیم و گاهی تکرارأ پخش میکند ، دلیل آن رسیدن فرمان از بیت رهبری و به استناد تفاسیر همان کارشناسان تبلیغاتی رژیم است.

ساده اندیشی کامل است اگر تصور کنیم که اطلاعات چی های رژیم ملایان از ثروت و روحیه و اخلاق و روش زندگی و عادات و خواسته ها و تمایلات و حتی بهای شخصیتی مسئولان و ماموران و سیاستمداران غرب و شرق بی اطلاعند و کر و کور.

زمانی که کودک دهساله ای در غرب میتواند شرح حال و سیاست های فردی و حزبی و خصوصیات زندگی شخص معینی را با کاربرد چند دکمه روی شبکه تارنمای جهانی بیابد و از آن در مشق و درس خود کمک بگیرد ، کسانی که آنرا برای مقاصد کثیف تری میخواهند از بایگانی خود که مملو از این نکات منفی و یا مثبت است و سیلی از ماموران در خارج و داخل نیز به آنان کمک میکند ، بخوبی و بیش از آن کودک میتواند به آنها دست یابد و بهره مند شود.

اینکه در اخبار داخلی از شرکت خامنه ای در مراسم تکلیف دختران 9 ساله و ارج نهادن آنان! بعنوان پاکان و جامعه سازان آینده فیلم پخش کرده و از عنایات ایشان در مورد نجابت و شرافت سخن رانده میشود و راهنمایی های سیاسی مذهبی میکند و پس از چند ثانیه و در اخبار خارجی پخش گفتار مونیکا لویینسکی در مورد روابط با کلینتون در آمریکا فیلم و عکس و تحلیل طولانی آن از همان رادیو تلویزیون ج.ا. پخش و در نکوهش آن تمام روسای جمهور آمریکا را به فسق و فجور و سوء استفاده و فساد جنسی در کاخ سفید و تا مرلین مونرو و کندی پیش میروند ، چه نتیجه ای شنونده میگیرد؟ قدیسین در ایرانند و رهبر قدیسین جهان خامنه ای است. اما چند نفر میدانند در این قدیسان یک از یک کثیف تر و بیماران جنسی مورد نوازش! معلمین و مدرسین و کودک آزارانی

بی بدیلند.

برای خالی نبودن عریضه به شرح حال ملا ریشهری و دختر 9 ساله ملا مشکینی و همچنین به مصاحبه این حیوان دوپا به اینجا مراجعه کنید برای درک بیشتر از زندگی خصوصی شیاطین منحط و منحرف و از جهنم آمده این آفات الهی به حجره داران قم و مشهد مراجعه کنید.

شرح حال و زندگی و گذشته کدامیک از این ملایان و جیره خواران مزدور در اختیار مردم عادی است. چه کس از دوران کودکی و جوانی و فعلی این قدیسین اطلاعی دارد غیر از اینکه در خانواده مومنی در فلان جا پای به جهان گشود و سپس تحصیلات خود را در قم و مشهد و اصفهان در فقه و خارج از فقه به اتمام رسانید و در مدارج علمیه را در حضور ملای دیگری به پایان رسانید و مبارزات فراوانی در رژیم سابق داشت و درجه اجتهاد را ازفلان ملای دیگر گرفت و امروز ایشان حضرت آیت الله ... هستند (و صد البته چند چاشنی دیگر شامل علم فراوان و شجاعت و فداکاری و شهامت و زندان کشیدن و شکنجه که آنهم هم برای خالی نبودن عریضه است). این شرح حال سیاسی و علمی و زندگی مشعشعانه هزاران ملاییست که بر ایران حکومت میکنند. اینان چنان از کثیف بودن و خوی حیوانی و سبعیت و فسق و فجور و تجاوز و جنایات و دزدی و رشوه گیری خود مطلعند که برای پرده پوشی جنایات دادگاه خاص! و در محل خاص دارند که مبادا کسی از کثافتکاری های آنان سر در آورد. اینانند قدیسان ایران اسلامی ما.

بقیه دارد...

Thursday, April 20, 2006

جمهوری مقدس ولستین

از آنجا که جناح های چپ و راست ، جلو و عقب ، بالا و پائین ، به طور آشکارا و مخفی (غیبی) فشار فراوانی میآورند بر ماها (منظور جمع من است فکر دیگری نکنید) که پست وزارت را در این کشور تازه بنیاد بر عهده بگیریم و از آنجا که شیرینی زیاد میخوریم و هلاهل و استرکنین اثری بر وجود ذیجودمان ندارد با شرایط زیر حاضر به قبول این سمت شده و قبل از اعلام و تنوین قانون اساسی ، شرایط خود را اعلام میکنیم:

1 – نام کشور بایستی { جمهوری مقدس ولستین } باشد و فخیمه و عظیمه و رجیمه و سایر قرتی بازی های از این قبیل ، قابل قبول نیست ، جمهوری مقدس ولستین نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر و الا قهر میکنم میرم خونه ننم.

2 – هیئت محترمه! دولت حداقل باید یکبار قبلا اعدام و یا حداقل زندانی شده باشند. (در ضمن بی ریش سابق نباشند)

3 - از آنجا که یک شاعر اجنبی از قول ما یک بار گفته بهترین دفاع حمله است و حمله چیزی جز جنگ نیست لذا هر دو پای زمخت (شماره 45) خودمان را در یک پوتین میکنم و حکم حکومتی صادر میکنیم. ( یا تغییر فوری نام این وزارتخانه به وزارت جنگ یا هر آنچه افتد و دانی )

4 – نسبت به رفراندم سراسری و پیش از آنکه این شن ریزه ها بفهمند چی چی به کجاست؟! و هر چه زودتر اقدام و اگر نتیجه رفراندم زیر رقم 99 در صد آرائ مثبت از صندوق بیرون بیاید ، همه شن ها را تبدیل به ملات سیمانی میکنیم. (پیشنهادی از عالم خفیات رسیده که فقط یک رنگ برگه انتخاباتی چاپ و اگر کسی رنگ دیگری در صندوق انداخت بلافاصله به بهشت اعزام میگردد)

5 – از مرد پیر که ریاست موقت دولت جمهوری مقدس ولستین را بعهده گرفته اند میخواهیم نسبت به تاسیس وزارت شفافیت ( کسی با اطلاعات و جاسوسی و موازی و منکسر و غیره اشتباه نکند و ربطی هم با پشم شیشه ندارد) اقدام و داوطلبان پست های کلیدی را قبلا شناسایی و شفاف نمایند و الا ما خودمان توی دهن این دولت میزنیم و خودمان دولت تشکیل میدهیم.

6 – نیاز به شعار های کوبنده نظیر مرگ بر این و مرگ بر آن از همین الان مشهود است و لازم میآید که شنهای روان را ثابت و بیحرکت کنیم لذا وزارت مشاعره پیشنهاد میگردد.

7 – از آنجا که طایفه نشوان ( شنهای مونث ) را فعلا برای بالا بردن نمایش عظمت دریای بی پایان شن (سیاهی لشکر سابق) نیازمندیم لذا وجود چند نشوه را در هیئت دولت توصیه میکنیم. (فقط تا ساعت 6 اجازه کار دارند)

8 – این کشور فقط بر اساس اصول دموقراطیه ولستینی اداره میشود لذا نیاز فوری به یک شنبر بر وزن چَنبَر ( پیشوایی که از امور جمهور = شن سر در بیاورد یا نیاورد ) داریم و با دساتیر و فرامین تو خالی ما را بسوی خود محوری و خود بزرگ بینی کامل رهنمون باشد.

** سئوال شده بودجه این کشور از کجا تامین میشود؟

جواب: اولا فضولی به شما مربوط نیست فعلا 75 میلیون از طرف بوشی جون داریم و بقیه بودجه با باجگیری و ترور و شاید از سر تنگه هرمز تهیه میشود که حق مسلم ماست.

** باز سئوال شده مسئولین اجرایی مملکت چه کسانی هستند؟ و چه معلومات و تحصیلاتی دارند؟

جواب: تو رو سننه جاسوس.

** سئوال شده : چرا میگوئید ماها؟

جواب: هی نگوئید من ... بگوئید ماها تا رستگار شوید در ضمن این جمله از خود ماهاست و ربطی به جان اف کندی ندارد.

چون دیگه سئوالی نیس میخام برم کپه لالا کنم.

Tuesday, April 18, 2006

ترور

You're basically killing each other to see who's got the better imaginary idol.

Jeni Richard

با عرض تسلیت به خانواده های عزادار اسراییلی و اظهار همدردی با آنان و آرزوی شفای عاجل برای مجروحان حادثه و همچنین تسلیت و تاسف برای خانواده آن نوجوان فلسطینی شستشوی مغزی داده شده که زیر پوشش نام مذهب مواد منفجره در اختیارش میگذارند و وی را وادار به رفتن به راهی بی بازگشت میکنند.

مهم نیست مذهبتان چیست و به چه چیز اعتقاد دارید. مهم اینست که لحظاتی قاضی بی غرض باشید و فقط چند دقیقه خود و اعماق افکار خود را قضاوت کنید. من نه وکیل خداوندم و نه ادعا دارم خدا نیازمند وکالت هیچ کس میباشد ولی به نام انسانیت و بشریت لحظه ای کلاه خود را قاضی کنید و خود را بجای خدای خود بگذارید!

این همه کشتار و قتل و جنایت و ترور را که بنام خدا انجام میدهیم و آنچه را که به نام فرمان و دستور وی به او نسبت میدهیم ، واقعاً خواسته اوست؟ آیا خدا قاتلی است در عرش که به ما فقط اجازه یا فرمان میدهد: قتلو فی سبیل الله؟

آیا خدا گوهر دیگری در راز خلقت نیافته به جز فرمان کشتن انسانها توسط انسانها؟ آیا خدا خودش بلد نیست یا نمیتواند بشر را نابود کند که مجوز کشتار بشر را به دست مشتی دیوانه و دنیا طلب و محجور داده است؟ کسانی که بجای داشتن جوهر انسانیت فقط خوی و سبعیت حیوانی دارند.

آیا شرمنده و خجل نمیشوید که مخلوقات شما در نام شما چه جنایت هایی به نام شما نمیکنند؟ آیا احساس نمیکنید که نه فقط اشرف مخلوقات نیستید بلکه گرگ گرسنه ای هستید که حتی بر خلاف منش گرگان یکدیگر را هم میدرید و میکشید؟

اگر مذهب از مصدر عربی "ذهب" به معنای راه رفتن باشد پس به معنای راهرو یا رونده راه است و به این سیاق باید گفت انسان ( مذهب ) را به عنوان راهی برای رسیدن به آنچه که کمال و معبود است می پیماید.

آنچه را که از خدا و کرامت و عظمت و بخشش و گذشت وی میدانیم آنی نیست که امروز با سوء استفاده از نامش بخاطر ابقای مقام دنیایی و یا اثبات حقانیت صوری یا عقیده خود مرتکب میشویم.

خدایی را که امروز سعی به شناسندن به ما دارند "مردی" است قهار با چشمانی گشاده و سبیل و ریشی درهم و شمشیری گداخته در دست که در عرش کبریایی خود نشسته و فقط یک فرمان صادر میکند .. قتلو (بکش).... آیا در قضاوت خود تصور بودن چنین خدایی را دارید؟

هر مرامی که چنین نموداری از خدای ادعایی خود را برای من مجسم کند ، مذهب من نیست.

از دید مذهبی آنچه مسلم است چنین جنایاتی که بنام و در زیر پوشش نام خدا انجام میشود نه فرمان خداست و نه خواسته و هدف آفریننده بلکه این حس حیوان صفتی ماست که انسانی را قادر میسازد انسان دیگری را کشته و یا آزار رساند حتی اگر فرمان را به نام او سجل کرده باشند.

Monday, April 17, 2006

تبلیغات 9

مرگ بر آمریکا

این شعار در گفته و عمل ، پیام فریبنده و پر قدرتی را الغاء میکند و سالهاست در ج.ا. از آن استفاده تبلیغاتی وسیعی میشود. این شعار به حدی برای رژیم مهم است که حتی در نامه های رسمی و دولتی از آن استفاده شده و با زرنگی فراوان آنرا در تار و پود افکار مردم رسوخ داده اند و به عنوان مرغ عزا و عروسی در تمام مراسم ملی و مذهبی و نمازهای جمعه تبلیغاتی استفاده میشود.

هر چند تاریخچه این شعار به دوران استالین و آغاز جنگ سرد باز میگردد و با آنکه اولین بار در ایران پلاکاردهای فداییان خلق نشانه ای از آن میشود ولی گردانندگان سیاستهای تبلیغاتی رژیم ج. ا. طوری به مردم تفهیم نموده اند که این از اختراعات منحصره رژیم و نمودار نفرت از اعمال آمریکا در سراسر نقاط جهان است.

بُعد های مختلف بهره جویی از این شعار برای سردمداران ج. ا. بسیار جذاب ، مفتون کننده ، قدرت ساز ، تخلیه کننده نفرت درونی ، کوبنده ، ریتمیک ، نفی کننده ، جنگ طلبانه ، زنده کننده خاطرات زشت ، متهم کننده ، قهر آور ، تسلی دهنده ، راضی کننده ، قضاوت کننده و از همه مهمتر مرعوب کننده است. سردمداران مذهبی خود را از هرگونه همیاری و همکاری و مراودت و نزدیکی با آمریکا جدا نگهمیدارد و شنونده و گوینده را چنین استنباط میشود که ملایان نه رابطه ای با آمریکا داشته و یا دارند. البته اگر دستورات ژنرال هویزر را در روزهای اول انقلاب و کارشناسان نفتی و نظامی با پاسپورت کانادایی را بکلی فراموش کنیم! میماند چند سر عنوان کوچک نظیر مسافرت تبلیغاتی شون پِن و بکار گرفتن شرکتهای نرم افزاری برای فیلتر گذاری اینترنتی و .... که آنهم قابل بحث نیست؟! دلار نفتی بی صاحب را باید به نوعی خرج نمود.

این شعار دارای پنانسیل کاربردی در امور رهبری و سیاسی و اقتصادی و مذهبی و نظامی و تروریستی و بالاتر از همه شستشوی مغزی مردم ساده دارد. مغزهای منحرف و خبیث گوبلزی در تشکیلات مخوف اطلاعاتی رژیم که در اوایل کار آموخته سازمانهای اطلاعاتی شوروی و اقمارش بودند ، پس از سقوط شوروی فارغ التحصیل در کره شمالی و کوبا و چین شدند همان اصول تبلیغات ضد غربی و ضد آمریکایی آنان را با تغییرات جزیی بکار گرفته و درون افکار مغشوش ایرانیان تزریق میکنند و امروزه خود صادر کننده اند.

شعار پردازان تبلیغاتی تصور میکردند که کاربرد و تکرار این شعار ممکن است مانند شمشیری دو دم عمل کند و حتی همان اوایل احتمال آن میدادند که غرور ملی مردم آمریکا را خدشه دار و تحریک و در نتیجه دولت آمریکا را ترغیب یا وادار به عکس العمل های حاد و خارج از اصول روابط بین الملل کند!

هر چند یکی دو بار هم در جلسات سنا و کنگره آمریکا از سخیف بودن و توهین آمیز بودن جمله مرگ بر آمریکا ، سخنانی بمیان آمد ولی خیلی زود آب سرد بر آتش این نوع غرور ملی! ریخته شد و با کراهت و نه سیاست تفسیر نمودند که این نوعی اعتراض است و در دموکراسی غربی قابل قبول. ریشه این برداشت را باید به عدم شناخت ، عدم آتیه نگری و ضعف اطلاعاتی دولت کارتر باز میگردد و نادانی و نداشتن مهارت و جربزه کافی در تجزیه و تحلیل های سیاسی خاورمیانه نفتی و در اداره سیاست داخلی و خارجی وی و سایر دولتمردان آمریکا پس از کندی نامید که هنوز هم ادامه دارد. بی اراده بودن در حل مسایل و به خصوص سر در گمی بحران گروگان گیری در مدت 444 روز به ساز و ضرب مشتی ملای تازه بقدرت رسیده رقصیدن. فقط با اولین تهدید واقعی ریگان بود که بازیگری را در اجرای نقش های هالیوودی و سینما آموخته بود و با عجله اقدام به آزادی آنان نمودند. ریگان خوب میفهمید کلوخ انداز را پاداش سنگ است و برای تکیه بر یک مسند با قدرتی جهانی لزومی به دیوانگی نیست ولی کمک زیادی میکند! بعد ها همین جناب نیز فروش اسلحه زیر پرده ای را با ایران باب نمود. همان زمانی که ناوگان تجاری جمهوری اسلامی در وسط اقیانوس هند با کشتیهای اقیانوس پیمای با اهتزاز پرچم پاناما پهلو میگرفتند و سیل لوازم و تحهیزات نظامی را در به ایران اسلامی میرساندند. همان زمان هم هنوز شعار مرگ بر آمریکا شنیده میشد و حتی برای راحت قالب کردن آن به امت همیشه در صحنه از مطرب و رو حوضی استفاده و ترانه در تلویزیون و رادیو پخش میکردند:

دشمن خلق خداست آمریکا آمریکا ، ....

شعار های بعدی مکمل هم به بازار ارسال شد که توهین و فحاشی و ناسزاگویی به ملت آمریکا را دنبال و اینگونه تحقیرات به بالا رفتن وجهه ملایان حاکم کمک شایانی نموده است.

ادامه دارد....

Saturday, April 15, 2006

انبان خالی

از تفنگ خالی دو نفر میترسند . اول آنکه تفنگ بسوی او نشانه رفته و دوم آنکه سلاح ظاهرأ قتاله خالی را در دست دارد. سالهاست مملکت ما گرفتار نیمه عقلایی شده که خود را پیشتاز ، پیشوا ، مقتدا ، دانشمند بی بدیل ، سخندان و سخنگوی دهر و عالم سّر وَ الخفّیات میدانند. درونشان مانند دهلی خالیست و بی محتوا و برونشان بزرگ و چشمگیر و پر صدا.

نمونه اول آن دکتری بود که با کشف اشعه در میان موهای زنان خود را بی اعتبار و در غبار زمان گم شد و آخرین آن دکتر ا.ن. است که زمانی هاله نور در اطراف خود و سپس پیغام گیر امام زمان و گاهی چنان علامه دهر که صف طویل سران کشورهای خارجی برای رایزنی را پایانی نمی بیند و ساعتی دیگر از غش و ضعف درماندگان ایرانی هنگام دیدن وی سخن میگوید.

عقده خود بزرگ بینی این خاشاک مدرک گلابی کم از دیگر سردمداران نیست که خیلی زود تبدیل به غده ای چرکین و متعفن شده و هر چند هنوز زمان آن نرسیده ولی نیشتر شفای دمل چرکی خیلی هم دور نیست. از این بک بار مصرفی ها در تاریخ کوتاه ج.ا. کم نبوده و نیستند. باد بادک هایی که با قدرت پول فراوان ، باد در آستینشان نمودند و پس از مصرف با سوزنی کوچک معدوم و متلاشی. پایان بسیاری از شما را شاهد بوده ایم.

اینگونه تهی مغزان پر طمطراق فعلا نظیر یک چشمانی در شهر کوران ، پادشاهند و حماقت و نادانی خود را با افسانه تراشی و ذکر چرندیات ابله پسندانه به رخ صاحب سمع مینشانند و اگر گوش شنوایی پیدا نکردند یا شنونده بر تاخت ، با توسل به موهومات به نحمیق خلق و قلع و قمع سموع ناشنوا همت میکنند.

این نیمه فهیمان شبیه همان تفنگ خالیند ، با جلال و جبروت بر خلق درمانده فرود میآیند و در میدان خالی از رقیب جولان میدهند و همچون گرگان نر در فصل بهار زوزه های جانکاه و گوشخراش مستی میکشند. این نافرزانگان خوب میدانند که نمیدانند و تمام ترسشان آنست که دانایان نفهمند این شمخال پر ابهت خالیست.

امروز مَثَل ما ایرانیان مَثَل همان داستان کودکانه ولی حکمت آمیز کتابهای درسی دبستانی سابق در مورد عکس مار و شکل مار است فقط تفاوت اینجاست که مار نام خود را به "حق مسلم" تغییر داده است.

زمانه ، این عجوزه هزار داماد رسم بر آن دارد که به اندازه کافی طناب در اختیار همه بگذارد تا بهر روش که مایل باشند ، خود را بدار آویزند. گاهی این رسن زور است ، گاهی زر ، گاه زاری ، گاه خرافات و موهومات و گاه همه با هم.

آقای ا.ن. جای چانه زدن نیست ، طناب تقدیر را با خفت زشتی گردن آویزت شده.

Tuesday, April 11, 2006

تبلیغات 8

سقوط

اینجا بود که خود فروختگان سیاسی با نامهای مختلف وارد بازار تشتت فکری ایرانیان شدند. قدرت های کهنه شرق و غرب با چهره های مخفی در زیر نقاب های جدید وطن پرستی ، مردم خواهی ، ایران دوستی و دموکراتیک و پشتیبانی از مذهب با شعارهای نو و فریبنده مانند قارچ از زیر زمین بیرون آمدند.

اروپا با شعارهای جدید اسلامی و سوسیالیستی! ، اتحاد جماهیر شوروی با شعارهای مارکسیستی ، چین با شعارهای کمونیستی و آمریکا با شعارهای سرمایه داری به نابودی جامعه تازه پا و خواست واقعی ایرانی کمر بستند.

بخاطر نارسایی تکنولوژی (با مقایسه با امروز و وجود ماهواره و اینترنت و تلفن های مدرن) بیشتر تبلیغات از طریق رادیو انجام میشد و زمانی بود که رادیو های فارسی زبان را میشد از پکن ، باکو ، مسکو ، استانبول ، لندن ، بخارست ، بن ، موناکو ، دهلی ، کراچی ، پاریس ، استکهلم ، ورشو ، بوداپست ، برلین ، رم ، سیدنی ، لاهه ، واشنگتن ، بروکسل ، هلسینکی ، تیرانا ، زاگرب ، اسلو ، لیختن اشتاین .... روی امواج مختلف و در تمام 24 ساعی شبانه روز شنید. اینها غیر رادیو های مخفی دیگری بود که در اطراف مرزهای ایران مستقر و طوفان مسموم تبلیغاتی خود را ظاهرأ علیه شاه و در باطن برای پایان دادن به جنبش آزادیخواهی مردم ایران و خاورمیانه بکار میبردند. غیر از استفاده از امواج رادیو ، ورود جزوه و نشریه و کتاب و کاست و فیلم از طریق سفارت خانه ها که زیر نام آتاشه های نظامی و اقتصادی بود. همزمان و ناگهان ، همه از چپ و راست عاشق ایران و ایرانی و دموکراسی و رفاه و سعادت ما ایرانیان شدند!

خرید و سوء استفاده از دانشجویان ایرانی در تمام نقاط دنیا به منظور همکاری عقیدتی و مسلکی ، بازی دیگر دوستان! ایران بود و چه جوانانی از این قبیل قربانی و در زیر خاک بیگانه نخفته اند . کلمات فریبنده و آرامش بخش و دوستانه و تمام آنها وعده بهشت های خیالی مذهبی و غیر مدهبی و سرمایه داری میدادند. تشویق به کشتن و کشته شدن میکردند. نافرمانی مدنی را ترغیب و مخالفت با هر چه که در مقابل آنان بود مجاز میشمردند حتی اگر اصل آن منطقی و عقلایی و برای رفاه و آسایش و امنیت ایرانی باشد! آتش زدن و بمب گذاری و ترور و غارت بانک ها و ادارات دولتی و ملی را لازم و با نقشه های ماهرانه و ارایه ابزار و سلاح مخرب تایید میکردند. ماکیاولیسم مذهبی و عقیدتی را مقدس میشمردند و هرگونه منطق شعوری را دشمن و معاند با خواسته ایرانی! خاینین به آب و خاک و مردم ایران هم در داخل بیکار نبودند و از تو بیک اشاره و از آنان به سر دویدن.

شاه درمانده که سقوط را نزدیک میدید فریاد زد و از ارتجاع سیاه و سرخ و ایرانستان و جنگ و خون و خفت و خرابی و کشتار و انهدام و غارت و برده واری پس از خود خبر داد و همه خندیدند حتی بندگان جیره خوار دستگاه خودش. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو ....

شالوده و نظام جدید را برایمان چنان رقعه زده بودند که امروز و پس از گذشت حدود بیست و هشت سال مردمی هستیم منفعل و نادم و مالیخولیایی و معتقد به هیچ! به فرقه ای تکیه داریم که گردانندگانش مشتی قاتل و دزد و انسان خوارند. همه را تشویق به انتحار و مردن میکنند و خود در زیر خرقه ریایی خویش مدرن ترین جلیقه های ضد گلوله میپوشند و بر اتومبیل های ضد خمپاره سوار میشوند. برای مردم از نجابت و استمساک و عدل و تساوی و انسانیت و شرف روضه میخوانند و در اقامتگاه های مرفه و مدرن ضد بمب و زیر زمینی خود دختران ده ساله را صیغه یکشبه میکنند.

مردمی با قومیت های مختلف ، عقاید و مرامهای گوناگون ، هاج و واج و مبهوت و درمانده را با لطایف الحیل از زن و مرد و پیر و جوان و خواهر و برادر و همسر و فرزند دوست و غریبه در مقابل یکدیگر قرار داده اند و با سفسطه و مغلطه و ایجاد جو مصنوعی نفرت و انزجار وادار به مقابله و کشتار یکدیگر میکنند. خرافات و اوهام و اوراد خود ساخته را ممزوج و بنام فرامین الهی به مغز مردم فرو و قالب میکنند و هر آنکس مخالفت نماید کافر و مهدورالدم شمرده و نوچه گان لایشعر و خون آشام غائله را خاتمه میدهند. با زیرکی شیطانی و توسط عوامل معمم یا مکلای یک کاسه خود در مورد مشکلی اظهارات ضد و نقیض میکنند و مردم عادی را به بازی تبعیت از این و آن میکشانند و پس از شناسایی کامل مخالفین و موافقین پاکسازی یا ساده تر انهدام گروه مورد نظر را آغاز و نامش را پیروزی حق بر باطل میگذارند. هر کس دیگری را متهم و مسئول خرابی و انهدام میداند و هیچکس نمیگوید که خودم اشتباه کردم و یا مقصرم. خود را نماینده خدا و سایر مردم دنیا را حیوان و نجس قلمداد میکنند و به خدای خود مفتخر!

خدای امروز نامش نفت است و این خدای جدید است که قدرت فوق العاده خود را به جهان نشان میدهد و غرب و شرق با تحمیل ایده های خود بیشترین استفاده مالی را در حقیقت از نفت میبردند. هر چند با در دست داشتن کل بازار خرید و فروش نفت و تعیین قیمت از طرف مراکز بورس غرب عملا قدرت قیمت گذاری از دست تولید کننده (اوپک) خارج و کشور های اوپک عملا اسباب بازی دست ابر قدرتمردان مالی و سیاسی تعیین کننده نرخ های روزانه نفت اند.

فراموش نکنیم که روسیه امروز حداکثر استفاده مالی را از این بازار آشفته میبرد و با زیرکی و فروش و نفت و گاز خارج از اوپک بر دنیای تشنه نفت فرمانروایی میکند و از طرف دیگر کهنه سلاح ها و تکنولوزی سی سال قدیمی خود را با رنگ و بوی نو و به بهای فراوان به سایر کشورهای منطقه از جمله ایران میفروشد و مغز خر خوردگان حاکم بر ایران نیز نام آنها را اختراعات و اکتشافات جدید میگذارند. فریب و خدعه های کهنه را با پوششی نو به خورد ایرانی میدهند و قاچاق بمب های اتمی روسی ظاهرأ مفقود در اکراین را هم جزء اکتشافات و اختراعات اسلامی خود قرار میدهند.

از طرفی نرخ گذاری و طمع روزافزون ابر قدرتمردان بازار سرمایه داری و تاثیر مستقیم تصمیمات آنان را در کشورهای مسلمان اوپک که در رویاهای مذهبی خود مغروق نگهداشته اند ، بحساب توانایی سیاست های مشعشعانه سیاستمداران کشورهای اوپک میگذارند و این دغلبازان تاریخ در بوقهای رسانه ای و به مردم خود چنین تلقین میکنند که این نتیجه سیاست های ماهرانه اقتصادی آنان است که هر روزه قیمت نفت بالا و بالاتر میرود!!

بقیه دارد....

Saturday, April 08, 2006

تبلیغات 7

فروپاشی تدریجی جامعه

احداث کارخانجات بزرگ و مراکز صنعتی عظیم و نیاز به دانش فارغ التحصیلان و متخصصین صنعتی و مدیران پر انرژی ، نظام خانوادگی ایران را از حالت پدر سالاری مطلق خارج کرده و بر خلاف سنت های گذشته درآمد جوانان تحصیل کرده ای که تازه جذب بازار کار میشدند از پدر خانواده که شاید بیست سال در فلان اداره کار میکرد مساوی یا حتی بیشتر بود.

پیشرفت بزرگ دیگر در جامعه که تقریبا بهت و حیرت مردان سنتی و متعصب را برانگیخته بود وجود و بیداری سریع زنان تحصیلکرده و کارآمد در امور اداری و صنعتی و حتی سیاسی بود. زنان از حالت سایه ای بودن در امور فرهنگی و تئاتر و سینما تقریبا با ظهور تلویزیون خارج شده و به واقعیت مبدل شده بودند. این امر نیازی بود که قرن ها از زنان دریغ شده بود و با آنکه جوانان تعصب خاصی نسبت به وجود همکاران زن در کنار خود نشان نمیدادند ولی والدین آنان یا نسل قبلی کار کردن زن را پا به پای مرد با اکراه میپذیرفتند. دولت نیز با این جهش نه فقط مخالفتی نداشت بلکه آنرا تایید میکرد. توانایی و مهارت زنان در اداره اموری که به آنان سپرده میشد تعجب برانگیز بود و برای جامعه شناس این سئوال را پیش میآورد که چرا تا کنون نیمی از قدرت فکری و علمی و عملی جامعه در صندوقخانه تعصبات بی پایه ، مخفی نگاهداشته شده است؟

عوارض دیگری نیز در جامعه جدید دیده میشد ، رفاه شهری و در آمدهای فوق العاده و نبود امکانات برای جذب درآمدهای اضافی ، اعتیاد را نیز بهمراه داشت ولی آنگونه نبود که جامعه رو به رشد را از کار بیاندازد و حتی در گوشه و کنار گفته میشد که این هم بخشی از پیشرفت صنعتی است!

حقیقت آن بود که ما آمادگی چنین جهشی را که جهان پیشرفته در طی یک سده طی کرده بود ، نداشتیم و هر گونه کسری اجتماعی حاصل و نا خشنودی از تغییرات را به حساب صنعتی شدن میگذاشتیم و آنرا تخطئه و نفرین میکردیم!

مردم شهری دیگر سالها بود مشکلات جنگ را فراموش کرده بودند. حال و برای اولین بار به معضلی اجتماعی بنام ( شکاف نسل ها ) بر خورد میکردند. فاصله جوانان از خانواده بدلیل تحصیل در دانشگاه ها و اشتغال در مراکز تولیدی و صنعتی خارج از شهر و دیار سنتی بیشتر میشد. سرعت صنعتی شدن در شهر های بزرگ و حاشیه های آن مشکل دیگری را پدید آورده بود و آن ( هجوم به شهرها ) بود و روستاییان جوان برای دستیابی به کار و درآمد و تفریح و گاهی ماجراجویی ، خانه و روستای زادگاه را رها و به حاشیه نشینی در شهر های بزرگ میگرویدند. عدم وجود تفریحات ، نبود یا کمبود کار ، کارهای کم درآمد فصلی ، ظلم کدخدایان و ماموران دولتی و از همه مهمتر نارسایی های عمدی در ارایه بهداشت و تحصیل و رشد جمعیت پیش بینی نشده از دلایلی بود که روستا را از جوانان خالی و آنانرا به شهرهای کوچک و بزرگ رهسپار میکرد. یکی دیگر از دلایل جاذبه شهری را میتوان نبود بیمه های بازنشستگی و از کار افتادگی و بهداشتی دانست. بار ها اتفاق میافتاد که از کار افتادگی و یا بروز حادثه برای نان آور خانواده منجر به فقر و گرسنگی و پاشیدگی کامل خانواده میشد. فقر ناشی از نبود کار در روستا ، تمیزی و بهداشت نسبی و زیبایی متفاوت و خیره کننده شهرها ، وجود تفریحات فراوان که دستیابی به آن در روستاهای دور افتاده غیر ممکن ، آسایش ظاهری رفت و آمد شهری ، وجود امنیت ، قدرت خرید آنچه را که تازه وارد امکان تهیه آنرا در روستا نداشت نیز از دلایل هجوم به حاشیه نشینی شهری بود.

مهاجرت در ابتدا با استقبال بساز و بفروش ها قرار گرفت. نیروی بدنی و جسمی کارگر بسیار ارزان و بی تجربه و کم توقع و اینکه مزد این گونه کارگران بسیار پایین و برای هشت تا ده ساعت کار بین پنج تا هفت تومان از طرف کارفرما تعیین شده که اغلب بطور کامل نیز پرداخت نمیشد و گاه کارگر ، طلبکار کارمزد معوقه هفته های قبل کار خود بود. ولی فراوانی نیروی کار بی تجربه و نیمه سواد به زودی جای خود را به اشباع بازار این گونه مصارف داد و نیاز واقعی و اولویت جای خود را به توان نیمه متخصص و متخصص داد.

برای حل مشکلات صنعتی و فنی کارشناسان خارجی فراوانی از شرق و غرب استخدام شده بودند و راه های معقول و نامعقول فراوانی پیش بینی و ارائه میشد که شاید کوچکترین آن استخدام "خدماتی" از فیلیپین و هند و کره جنوبی و بعضا از اروپا بود . ناشیگری و سودجویی دولتمردان خارجی در ارتباط با پدیده مصرف دلار نفتی ، خارج از حیطه خرید کالای مصرفی و بازاری و خارج شدن سریع ایران از جرگه کشورهای عقب افتاده و فشار سایر کشورهای نفتخیز منطقه برای دسترسی به فناوری های نوین که اغلب بدون پشتوانه نیروی تحصیل کرده داخلی بود بازار جدیدی برای غرب پدید آورد که هنوز پس از گذشت حدود نیم قرن ، بسیار گرم و پول ساز است و آن صادرات کارشناس و ایده های میلیاردیِ ممکن و غیر ممکن به بازار های خاورمیانه نفتی بود که هنوز هم ادامه دارد.

متاسفانه برای رفع مشکلات اجتماعی داخلی روز افزون یا چاره ای درخور نمیشد و یا راه حل نامعقول و غیر قابل قبول مردم و یا با فرهنگِ ساخته ای و مصنوعی تزریق شده به جامعه ، سازگاری نداشت .

تلویزیون و سینمای هالیوود و مسافرت و دیدن جهانی نو و مطالعه کتاب و افکار و اندیشه های جدید که دنیای خارج همواره به زور و ضرب تبلیغات سعی بر کامل بودن آن مینمود ، پریشانی فراوانی را برای نسل جدید به وجود آورد. دیگر خواندن کتابهای امیر ارسلان نامدار و شنیدن قصه جن و پری و تماشای رقص جمیله نمیتوانست عطش نو طلبی و تجدد نسل جوان را کاهش دهد. در بازار عرضه و تقاضا همه چیز مادی و معنوی قابل خرید و فروش موجود بود به جز میوه ای ممنوع ولی شیرینی بنام آزادی تفکر و اندیشه. آموختن و آگاهی زبان انگلیسی در سطح جوانان طالب ، مشکل دیگری بود که نیاز و عطش به دموکراسی را افزایش میداد. ایجاد حزب سیاسی مستقل غیر ممکن و حتی فکر در مورد آن ، سزاوار مجازات و تعقیب و زندان بود.

ادامه دارد...


Monday, April 03, 2006

تروریسم در استرالیا

پس از اخراج "منصور لقايي" یکی از ملایان جیره خوار و جاسوس رژیم ام القرای ظلم از استرالیا در تاریخ 16 آبان 1384 ، تعداد 19 نفر دیگر تحت تعقیب قرار گرفتند و امروز دادگاهی در ملبورن برای سه نفر از متهمین تشکیل شد. برای اطلاع از هر دو خبر روی آنها کلیک کنید.

کدام دولت این تروریست ها را حمایت میکند؟
هر کجای دنیا هستید دست این عوامل را رو کنید تا فجایعی نظیر نیویورک و لندن رخ ندهد.
(برای دیدن کلیپ نیاز به اکسپلورر 6 دارید)