.comment-link {margin-left:.6em;}

گاو مقدّس

Thursday, March 30, 2006

سیاه کلاغ عزیز

سیاه کلاغ عزیز

از مقاله های دردآورت در مدت اقامت در ایران و رک بگویم استیصال حاصل از برخورد دو فرهنگ (نامش را بگذاریم کهنه و نو ، قدیم و جدید ، پیر و جوان یا ...) مشکلات روحی فراوانی هم برای تو و هم برای دخترت پیش آورده که در آن از زخم صحبت کردی که کلمه گویا تر و واقعی تریست و زبان حال موقعیتی ناهنجار است که به انسان دست میدهد. از ملاقات پس از پانزده سال و شوکه شدن و حالت روحی سختی که انسان و پدری ، در آن موقعیت است گفتی. در حین شاد بودن و دیداری تازه از غم و سنگینی دل سخن گفتی. حتی خودت را ملامت کردی. (شاید در دلت به خودت هم فحش دادی و خودت را لعنت کردی). از سکوت و اشک در سکوت سخن گفتی. از متانت و صداقت دخترت گفتی. از ناکامیها و طوفانهای گذشته در زندگیت گفتی.

برایت نوشتم: چه خوش باشد که بعد از روزگاری ... به امیدی رسد امیدواری.

من نه اهل قضاوت در مورد زندگی کسی هستم و نه به کسی اجازه میدهم در زندگی خصوصیم دخالت کند. آنچه را که مینویسم بعنوان پدری است که خود مشکلات فراوان در زندگی داشته و مراحل پیچیده و سخت روحی و جسمی بسیاری را شبیه آنچه بر تو و دخترت رفته است پشت سر گذاشته ام. (وارد جزئیات نمیشوم)

سیاه کلاغ عزیز

ایرانیها دو دسته هستند یا اهل استخاره و سر کتاب و تفعل و سپردن مسائل به قضا و قدر و شانس و اقبال ... یا مبارز میدان و دست و پنجه نرم کن با حوادث.

تو از دسته دومی. مشکلات فراوان را پشت سر گذاشته ای ... سرد و گرمی از روزگار چشیده ای ... مرارت های زندگی در خارج را دیده ای ... سرشکسته و دلشکسته شده ای ... سایه های بسیاری را پشت سرت دیده ای که گاهی حتی بدنبالت هم نمیآیند و خود را از تو جدا میکنند ... مبارزه ای را که آغاز کرده ای ادامه بده ولی فراموش مکن که با سایه خودت میجنگی با روح خسته و توان در هم شکسته ات میجنگی نه با عنصری جدا و منفصل از خودت. شاید دخترت امروز نیازی بتو ندارد.

حال که میخواهی اشتباهات (شاید کلمه درستی نباشد) گذشته را رفع کنی ، با قدرت خطوط ضربدر وار را بر آنها بکش. از خود استقامت و توان نشان بده و عذری را از خودت مپذیر ... خشن باش و سخت ... اغماضی مکن و بشکن آنچه را که باید بشکنی ... تو انسانی و با روحی بزرگ ... میتوانی ... حتما میتوانی چون خواست خود توست.

....

گفتم خشن و تند و سلحشور و مقاوم باش و کوتاه نیا ....

ولی تا دور نشده ام این را نیز بگویم ... درست آنچه با خود میکنی بعکس با دخترت رفتار کن، نرم باش و لطیف، دوست باش و همدم، صادق باش و بی غل و غش، مقامش را به عرش اعلا برسان، دوستش بدار بیش از خودت، هم کلام و هم نوایش باش، روحش پاک و ساده اش را با پر محبت و دوستی نوازش ده، دستش را صادقانه ببوس و از آنچه که باید و شاید پوزش خواه ..... روح و وجودش را درک کن.

با دلی صاف بگو که گمگشته زندگیت از کنعان آمده و نیازمند دم مسیحا نفسش هستی.

ققنوس باش و دوباره زنده شو.

حُسن آقای گل گلاب

آهای ملت

این حُسن آقای گل گلاب ما چیزش خراب شده (بد فکر نکنید منظور سِروِرش است) اگر نمیتونین سری بهش بزنین به این لینک یا با لینک زیر مستقیم دستتون به ضریح مطهر میرسه. موفق باشین

http://blog.hasanagha.org

Wednesday, March 22, 2006

گفتی ، گفتم

متکلم وحده گفت: براى مشخص شدن انزواى ايران يا آمريكا، پيشنهاد مي‌كنيم همه‌پرسى در جهان اسلام برگزار شود تا با سنجش ميزان محبوبيت رييس جمهورى ايران و رييس جمهور آمريكا واقعيت مشخص‌تر شود و اگر سردمداران آمريكا از نتايج خفت بار اين همه‌پرسى نمي‌ترسند اين گوى و اين ميدان.

گاوی جان گفت: سنگ بزرگ نشونه نزدنه. بیا از خود ایران شروع کنیم و یه رفراندم راه بندازیم. ببینیم کسی اصلا ولایت مطلقه فقیه را قبول داره یا نه؟

اگه نمیترسی این گو و این میدون!

متکلم وحده گفت: آمريكاى هيروشيما، آمريكاى ,گوانتانامو و ابوغريب, و آمريكاى سانسور و زور و سلطه، خود را پرچمدار حقوق بشر مي‌خواند كه در اين زمينه نيز براى روشن شدن واقعيت، ما پيشنهاد همه‌پرسى جهانى مي‌دهيم تا مشخص شود رييس جمهور فعلى آمريكا در افكار عمومى جهانيان همراه با شارون، صدام و ميلوشوويچ به عنوان مجسمه‌هاى شرارت در يك رديف قرار دارد.

گاوی جان گفت: جمهوری اسلامی ترکمن صحرا، بابلسر، گناوه، زاهدان، کردستان، خوزستان و جمهوری اسلامی در اوین ، جمهوری اسلامی سال 67 و جمهوری اسلامی ریشهری و خلخالی و خامنه ای.

حالا کلاه قاضی!

متکلم وحده گفت: هم‌چون گذشته اعلام مي‌كنيم در هيچ‌يك از مسائل مورد اختلاف ايران و آمريكا، با آمريكايي‌ها مذاكره نخواهيم كرد چرا كه در منطق آنها مذاكره معنا و مفهوم حقيقى ندارد و فقط ابزارى براى تحميل خواسته‌هاى خود بر طرف مقابل به شمار مي‌آيد. .... مسوولان آمريكا در داخل و خارج عراق بارها از ايران درخواست مذاكره كردندكه مقامات ما اعتنايى نكردند اما با تكرار اين درخواست، مسوولان ايرانى با درنظر گرفتن اين احتمال كه شايد مذاكره درباره‌ى اوضاع عراق، در جلوگيرى از ناامني‌هاى فاجعه‌ آفرين اين كشور موثر باشد با انتقال ديدگاه‌هاى خود به آمريكا موافقت كردند.

گاوی جان گفت: آقا دروغ چرا ... تا قبر آ آ آ آ

ولی بالام جان با این چند جمله بالا خودت نقض در نقض کرده ای!

متکلم وحده گفت: ديدگاه مشخص ما درباره‌ى عراق اين است كه دولت آمريكا بايد دست از سر اين كشور بردارد و به تحريك قوميت‌ها و ايجاد ناامنى در عراق پايان دهد تا اين كشور روى آسايش و امنيت ببينيد و ملت عراق كشور خود را اداره كند.

گاوی جان گفت: با یه شرط کوچولو ... مزدوران سپاه بدر و امیرالمومنین و ارهابیون سپاه پاسداران و اون بِچِه ملا مقتدی صدر اول از عراق خارج شن.

باشه؟

متکلم وحده گفت: مسوولان آمريكا در ماجراى اخير نيز خوى سلطه‌طلبى خود را نشان دادند و گفتند: اين مذاكره به منزله احضار مسوولان ايرانى است و ما به آنها مي‌گوييم كه شما غلط مي‌كنيد مسوولان ايران را احضار كنيد.
گاوی جان گفت: تفسیر ساده است ، از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن.

بابا پیاده شو با هم راه بریم!

متکلم وحده گفت: اگر مسوولان ذيربط مي‌توانند ديدگاه‌هاى ايران را درباره‌ى عراق به آمريكايي‌ها حالى كنند و بفهمانند، گفت‌وگو در اين زمينه ايرادى ندارد اما اگر اين مساله به معناى بازشدن عرصه‌اى براى آمريكايي‌هاى مكار و ادامه‌ زورگويى هاى آنان باشد، گفت‌وگو با آمريكا در زمينه‌ى اوضاع عراق هم مثل بقيه‌ى موارد ممنوع است.

گاوی جان گفت: اول گفتی باور کردم، بعد اصرار کردی مشکوک شدم، نهایتا قسم خوردی فهمیدم ایوالله.

راستی ممنوع یعنی چه؟ شاید یه چیزی مثل بوق زدن تو خیابونای تهرونه!


متکلم وحده گفت: اگر ملت امروز از فناورى هسته‌اى برخوردار نشود ده‌ها سال به عقب مي‌رود و در سال‌هاى نه‌چندان دور، در عرصه‌هاى فراوانى كه نياز به سوخت باشد مجبور است دست نياز به سوى بيگانگان و دشمنان دراز كند تا آنها با هزاران تحقير وتوهين، پايمال كردن عزت و آبروى ملت ايران، شايد مختصرى از نيازهايش را تامين كند.

گاوی جان گفت: منظور از دهها سال همون 1400 ساله یا بیشتر؟

پس این نمونه هایی روزمینی و زیرزمینی که الان به نام فناوری بهمون قالب کردن با هزاران توهین و تحقیر و صد ها برابر قیمت بوده و تا حالا ما نمیدونسیم!

متکلم وحده گفت: ملت ما ,شوراى اميت چشيده, است و در جنگ تحميلى نيز اين شورا در حالي‌كه دشمن هزاران كيلومتر از خاك ايران را در اشغال داشت براى پايان دادن به ,مقاومت و دفاع, ملت ايران قطعنامه‌ صادر كرد اما چون برخلاف مصالح كشور بود نظام اسلامى آن‌را نپذيرفت و هر وقت ديگر نيز كه شوراى امينت برخلاف مصالح ما تصميم بگيرد آن‌را نمي‌پذيريم.

گاوی جان گفت: تازه اون موقع فقط 15000 کشته و زخمی داشنیم ولی وقتی شد یک ونیم میلیون کشته و زخمی و تصویه حسابهای داخلی را هم کردیم و هزاران نفر را اعدام و زندان و عراق هم هزاران کیلومتر بیشتر خاک ما رو غصب کرد ، خوب دکتر هم جام زهر را تجویز نمود.

میشه فقط یه بار و برای همیشه ، سردمداران ام القرای همه با هم جام زهر بخورن؟

Saturday, March 18, 2006

سال سگ مبارک

نوروزتان سبز

سالتان رنگارنگ و شاد زیوید

سگ بر آن آدمی! شرف دارد
که دل مردمان بیازارد

عیدی من با آزادی گنجی همراه شد

Wednesday, March 15, 2006

شب چهار شنبه سوری

شب جهار شنبه سوري

برای دیدن اصل مقاله آقای مهرابی روی عنوان کلیک کنید

الان كه نيمي از شب گذشته ‘ در شهر مقد س قم -كه يكي از شهر هاي مذهبي ايران به شمار مي أيد و مراجع معظم تقليد نيز درأن سكونت دارند -‘ هنوز صداي ترقه و مواد آتش زا و هل هله و رفت آمد مردم با خود رو هاي خود در خيابانها قطع نشده است .
البته از جند روز قبل راديو و تلويؤيون و مطبوعات به هر عنوان كه توانستند توصيه كردند ! كه مردم مواظب باشند و مرتب تذكر مي دادند .
نبايد فراموش كرد كه این ماه صفر است و ماه در گذشت پيامر اسلام (ص) و شهادت امام دوم شيعيان(ع). اين ايام مصادف شده با عيد نوروز و به زعم أقايان اين دو با هم تعارض دارند‘ لذا مردم كدام را ترجيح مي دهند- از طرفی مردم نيز ترجيح بلا مرجح را نخوانده اند- كه قضاوت مقدار ي زود است .
اما آنجه مسلم است مردم در چهار شنبه سوري چيزي كم نگذاشتند و این امرتا حدودي قرينه است كه أنها درعيد نوروز نيز آداب رسوم ايراني خود را رها نخواهند كرد؟!
پس مشگل كجاست؟
حال هر جه مراجع مي خواهند فتواي به نجس بودافراد بدهند! بنا بر اين معلوم مي شود اشگال كار در ماست كه نتوانستيم با زمان بيش أييم .!
مگر عيد نوروز جه ايرادي دارد؟ باور كنيد هيج منا فاتي با اسلام ندارد إ أيا ديد و بازديد همان صله رحم نيست ؟ أيا شادي و لبخند از زيباييهاي اسلام نيست؟ و....
چرا:! باور كنيد مشگل از ماست كه از هر چيزي بخاطر حفظ قدرت مي ترسيم ! بس بياييم و حقايق را بفهميم و بدانيم كه ممكن است هر أنجه را بخواهيم مردم عمل نكنند و روزي برسد كه ديگر گفتن هم فايده نداشته باشد.
جرا يك عده خود سري كنند و ديگران هزينه أن را بپر دازند؟ چرا فتوايي صادر شود كه أن همه هزينه را بر اسلام تحميل كند و..؟!
با كدام منطق و عقل سازگاري دارد ؟ مردم بايد شاد باشندإ امنيت داشته باشند ! از نظر اجتماعي و اقتصادي در رفاه باشندو...
هيجكدام هم با اسلام در تعارض نيست ! أنجه در تعارض است تنك نظري و خود خواهي ماستو...
يك نكته از اين معنا گفتيم و همين باشد إ به اميد گوش شنوا

با سلام خدمت آمیرزای عزیز:

اگر مقامی تصور کند که مملکت را فقط با " من حکم میکنم " میتوان گرداند همان اندازه در اشتباه است که با جمله " فتوای شرعی " بخواهد اداره کند. متاسفانه بعضی از آقایان زمان چنان کند میگذرد و از قافله حرکت زمانه بدورند که تصور میکنند نسل امروز همان نسل سال 57 است و با کلام یا اشاره ای دنباله رو مقاصد آنان است.

هنوز باورشان نشده که دیگر کاربرد قوای قهریه " خفیه یا ملبس " نیز آن حَکَمیت خود را نیز از دست داده است و فرمانهای غلّاظ و شدّاد هم نمیتواند اثر کند. اگر تفرعن را کنار میگذاشتند و مردم را برده های ابدی و گوسفند های مطیع تصور نمیکردند مسلما غیظ و غضب مردم چنین نمودار نمیشد. سنت ستیزی بعضی از سردمداران زیر پوشش مذهب ، جای خود را از عقلایی بودن فرامین گذرانده و خودشان و با دست خودشان مردم را وادار به نافرمانی مدنی میکنند.

با سیاست غلط دستیازی به " متکلم وحده بودن "برای همیشه نمیتوان حکمی یا فتوایی را بخورد مردم داد ، هنوز به آن دلخوشند و تصور آن دارند که مردم برای همیشه مجری امیال بی منطق هستند.

مسلما فردا هم همین آقایان ، عده ای با چاقو چماق به خیابان خواهند فرستاد که نشان دهند ( انا رجلأ ) و آب روی آتش خشم خود بریزند!

زمانی که مجلس فرمایشی لایحه کاهش تعطیلات سنتی را به بهانه های کودکانه تصویب نمود باید میفهمید که تصویب لوایح سفارشی نتیجه ای غیر از این ندارد که تمرّد اجتماعی را باعث میگردد.

بیدار شوید ای خفتگان به تقصیر که سپیده سحر نزدیک است.

Tuesday, March 14, 2006

شما مرده اید

When you're dead, you're dead. That's it.

Marlene Dietrich

جمهوری ولایت فقیه مطلقه اسلامی مرده است. سالهاست که مرده است. از همان آغاز مریضی بود که سرطان داشت. دعاخوانی و فاتحه خوانی و نماز میت خوانی روزهای جمعه بی ثمر ماند. اعدام های مکرر داروی درد این ضحاک نبود. جنگ با عراق هم داروی این درد بیدرمان نبود و دعوت دنیا به جنگ هم بی اثر ماند.

سعی بر این بود که به ضرب و زور تبلیغات و ایجاد بحرانهای سریالی آنرا زنده نگهدارند ولی این تنفس مصنوعی هم افاقه ای نکرد. غایله اتمی هم مرگتان را به تاخیر نیانداخت.

بپذیرید که ولایت مطلقه فقیه در همان سال 57 مرد یا لااقل در افکار مردم مرد.

فریب کاریهای مرده خواران سنتی هم نتوانسته خاطرات ظلم و ستم و تاراج و شکنجه و اعدام و فقر و فحشا و رشوه و ... آنچه را که نمودار و سمبل حیات این رژیم از خدا بیخبر بود ، از ذهن ستمدیدگان و ظلم شده گان بزداید. ولی هنوز این جیره خواران قبرستان تصور میکنند با ابلهانی خاموش و برده گانی بیهوش طرفند.

ولایت فقیه بدست مردم مصلوب نشد بلکه با خدعه و نیرنگهای درون خودش ، خودکشی نمود. با غارت مال و منال عمومی ، دروغ ، رانت خواری ، رشوه و فساد ، با ایجاد محیطی پر از ارعاب و خفقان و درد و رنج خیلی سریع به پایان زندگی خود رسید و چاره نبود جز آنکه هر روز سخت تر و سفت تر در مقابل مردم بایستند. این پایان همه خودمحوران و خودکامگان بوده و هست که یا جام زهری بخورند و یا تیغی بر رگ کشند و یا با طنابی به آنچه که حیات مینامند با تنهایی و درد و خفت و سرشکستگی ، سر در آغوش خاک سرد فرو نهند.

ولایت حاکمه فقیه مطلق سالهاست مرده ، بیش از این سعی بر گور بگور کردنش نکنید ، خودتان بهتر میدانید مرده اید.

زمانی مرده خواران حاکم فکر میکردند که برای فرار از قهر و خشم مردم یا بمبارانهای هوایی ؛ ایجاد تونل ، راهرو های زیر زمینی و خانه های عمیق در دل خاک ، نوعی زندگی را برای خود و اعوان وانصار فراهم میآورد ولی مردم آگاه تر از آنانند. از ایجاد و ساختمان تونلها در زیر شهرهای یزد و اصفهان و تهران و قم و حتی در زیر کوهپایه های نطنز و ورامین و .... بیابانهای حواشی کویر نیز نمیتواند مهماندار فراعنه قرن بیست و یکم و این عاملان سالها درد و رنج ملت ایران باشد. فراموش نکنید حتی روسیه و کره شمالی و سوریه و کوبا و ونزویلا هم تا زمانی که پولهای دزدیده شده را در جیب دارید و خرج میکنید نگهدار و پشتیبانتان هستند. مسلما سرنوشتتان بهتر از هیتلر ها و ملاسویچ های تاریخ هم نیست.

تشویق حمقا به خودکشی بخاطر بقای ظاهری شما هم نتوانست روزی یا هفته ای بر حراست جان کثیف وحیات متعفنتان بیافزاید.

آقایان شما هم مرده اید با جمهوری من درآوردیتان که نشانه جهل و ظلم و خفقان و فساد بود ، مرده اید.

کلاهتان را لحظه ای قاضی کنید: شما مردگانی هستید شاید متحرک ولی مرده اید و در این مسیله هیچ حای شک و چانه زدن نیست.

مردم جان بلب و زجردیده که سالها شاهد بیخبریِ و غرور بیجای شما بودند ، جنازه تان را هم به گورستان فراموشی تاریخ سپرده اند.

Friday, March 10, 2006

شیطان پرستی یا دموکراسی

در دموکراسی:

رفاه و آسایش ، ایجاد وحدت ، آینده نگری ، امنیت و آرامش ، مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود ، ایجاد کار و توزیع فرصتها ، خودکفایی ، قبول انتقاد در عملکرد ها و نا رسایی ها ، هدایت جامعه بسوی پیشرفت ، همبستگی ، رعایت مساوات حفظ ارزش های آزادی و رعایت حقوق مدنی جامعه اصل میباشد.

بدترین روش حکومتی ، حکومت مردم بر مردم یا دموکراسی است که دولت ها انتخاب میکنند. در این نوع حکومت توقع مردم از کسانی که به عنوان مجری خواسته هایشان انتخاب میکنند ، بالاست و منتخبین باید تمام موارد بالا را به نحو احسن انجام رسانند. دولت و مردم در یک راستا و برای یک هدف دست بدست هم میدهند و بین مردم عادی و خدمتگذاران فاصله ای نیست.

دولت در مقابل مردم مسئول مستقیم و شدت و ضعف در اجرای ستون ها و اصول دموکراسی بستگی به سیاست حزب یا گروهی دولت منتخب دارد که مصدر کار است ضعف طرح ها ، عملکرد یا عدم توجه در اجرای نظریات رای دهندگان ، سقوط دولت را در بر دارد و براحتی نظریات منتقدین را میپزیرند. در صورت عدم توانایی ، معمولا پس از پایان دوره حکومت ، گروه دیگری را مردم به عنوان خدمت گذاران یا نمایندگان خویش جانشین دولت قبلی میکنند.

بهترین حکومت را باید دیکتاتوری مذهبی ، حکومت الله! بر مردم یا حکومت مطلقه فقیه نامید. در این نوع حکومت آنچه را که باید صرف رفاه و آسایش مردم نمود به گروه کوچکی از جامعه که دست چین شده از گروه بیشعور و تهی از انسانیت و دارای عقده های اودیپ هستند ، اختصاص داده و از این گروه برای خفقان و فشار و شکنجه اکثریت جامعه استفاده و بر روی دوش آنان ستون های قدرت و حکمرانی ساخته میشود. این افراد را با سلاح تعصب مذهبی ، بدون درک واقعی از مذهب و اطاعت بی چون و چرا و کورکورانه مجهز میکنند و مانند سگان وحشی و گرسنه به جان مردم کوچه و بازار میاندازند و رهبران و سردمداران در گوشه قصرهای امن خود نشسته و به ریش هر دو گروه (مردم عادی و مزدور )میخندند. فاصله آنان چنان از مردم دور است که نه آنها را میشناسند و نه مایل به چنین دردسری. برای رسیدن به اهداف دنیوی خود مذهب را بهانه و تغییر و بدعت گذاری را امر عادی و جایگاه خدا را با شیطان معاوضه میکنند. شیطان پرستی ، تجمل و تفاخر مذهب آنان شده و از آنجا که چنین خدایی ابزار دست روحانیت حاکم است از آن نیز بعنوان کلیدی برای اثبات حقانیت خود و ماندن بر اریکه قدرت استفاده میکنند. در انظار ، خدا را آسمانی و مردم را به عبادت و اطاعت وی دعوت ولی در خلوت نه اعتقادی و نه اعتمادی به وی دارند.

کتاب مقدس یا کلمات اصلی خدا را به میل خود تفسیر و تعبیر و بر آن اضافه یا کم میکنند. مردم عادی را از درک واقعی کلام خدا بی بهره دانسته و به مردم ساده تفهیم و تلقین میشود که آنها قادر به فهم و شناخت خدا نیستند و فقط روحانیت میتواند رابط خدا و مردم باشد. این القاء فکری را چنان قدرت میبخشند که مردم خدای متعال را غیر دسترس تصور نموده و راه نزدیک شدن به خدا را در بردگی و بندگی دلالان مذهبی (روحانیت) میجویند که خود شیطان پرست اند. این دلالان که پس از سالها دعا و نماز و نیایش مزوّرانه خود هرگز کوچکترین شناختی از خدا ندارند و استفاده از زبان دیگری را که برای شنونده قادر به ترجمان نباشد ، انتخاب و مستمسکی برای تحقیر شنونده میکنند. مهم نیست لاتین ، عبری یا عربی باشد ، اگر لازم شد زبان دیگری را برای تحمیق مردم عادی اختراع خواهند کرد! درست شبیه قحبه گانی که خود را از فرشتگان پاکدامن تر ، معتکف تر و برگزیده تر میدانند و اصرار دارند فرشتگان برای آنان کفش جفت میکنند. چشم و گوش و جاسوسان فراوان دارند و نظارت بر کلیه امور مردم و دخالت در آن را امری غیر قابل اغماض از جانب خدا میدانند. تو گویی خدایشان بنده ایست دون و زمینی و تشنه دانستن رمز و راز سر بسته مردم و چماقدار اجرای اوامر حاکمان مذهبی! چنان از عقل و فطرت بشری دور میشوند که شیطان را مقامی بالاتر از خدا میدهند و ویرا عبادت و تکریم . این معنویت و عاقبت کار تمام دلالان مذهبی است که جایگاه خدا را با شیطان و فقط بخاطر مصالح دنیوی و لذاّت آن ، تعویض نموده اند و مانند دکتر فاوستِ گوته ، روح خود را به شیطان فروخته اند.

این گونه حکومت شیطانی نیاز به پاسخگویی به هیچکس را ندارد زیرا مردم را حیواناتی میدانند که فقط برای خدمت و اطاعت از آنان درست شده اند و چنان احمق تصور میکنند که با پرداخت یک هزارم از سهم واقعی از ثروت دزدیده شده شان ، آنانرا دو شبانه روز در سرمای زمستان داخل صف های طولانی قرار میدهند و با هزار منت و پوزه به خاک مالی مبلغی را با کبر و نخوت به جلو آنان پرتاب میکنند.

فهمیده گان از این قاعده مستثنی هستند زیرا خدایشان را به خوبی میشناسند. نیازی به دلالی فاحشگان مذهبی ندارند و به حقانیت خدای خود واقف. در درون با خدا هم کلامند و با وی محشور و به قدرت لایزال او معترف.

از آنجا که فهمیده گان ، خار راه به اجرا در آمدن امیال و خواسته های دنیوی دلالان مذهبی قحبه صفت اند و نفوذ به روح و درون این آزاده گان را غیر ممکن میدانند از ابزار های خشونت مزدوران و دست پرورده گان خود استفاده و ارتکاب به آزار آنان و حتی به جان و ناموس آنان تجاوز میکنند و آنان را مطابق زمانه به زندیق و کفر و ارتداد و انگهای سیاه دیگر متهم میسازند و در بیدادگاه فرمایشی محکوم . زمانی سوزاندن و زمانی دیگر زندان و اعدام در انتظار چنین فرهیختگان آنهم به ظاهر در نام خدا.

زمانی که ملایی تازه به قدرت رسیده گفت: آخوند یعنی اسلام ... بزرگترین توهین و ارتداد را نسبت به قرآن و محمد و خدا نمود. خمینی در قیاسی زمینی ، ملایان خودپرست و خودخواه و شیطان پرست را با دین و راهی که خدا در مسیر انسان قرار داده بود یکی دانست و برای مذهب خدا شرک آورد.

وی میدانست چه میگوید و برای شیطان پرستان از خدا بیخبر بعد از خود که فرقه شیعه و اسلام را وسیله تقرب به هوای نفسانی فردی و گروهی قرار داده و نردبانی برای رسیدن به امیال شهوانی قدرت و شیطانی ، راه را باز نمود.

این وظیفه را امروزه و در ایران روحانیت حاکم یا همان فاحشه گان شیطان پرست بعهده دارند و از بسیج و کمیته و سپاه مسخ شده برای سرکوب مردم استفاده و هر ندایی را که در آن از حق و حقوق و خدای واقعی باشد در حلقوم آزادیخواهان خشک میکنند.

تفرق در جامعه را با تبعیض بین زن و مرد آغاز ، جوان و پیر را از یکدیگر دور ، مسخ شده را مقام و اندیشمند را عزل ، خداشناس را خانه نشین و شیطان پرست را قدرت میدهند و همان طور که گفته شد با تفرعن بر اریکه قدرت نشسته و بر مردم حکمرانی میکنند.

سرمایه مملکت را صرف سرکوب و ارعاب و کشتار و شکنجه مردم نموده و باور های دگراندیشان را به تحقیر میکشند.

جهان را بخاطر خودپرستی و قدرت طلبی خود وادار به جنگ با مردم ایران نموده و خود با پاسپورت های جعلی ممهور شده با سریعترین وسایل آماده خروج از ایرانند.

دروغ را تنها وسیله دفاع از خود و مذهب شیطان پرستی خود فرار داده و در بوقهای تبلیغاتی بطور دایم به پاکی و طهارت خود اِشعار و اصرار دارند.

فقر را وسیله رستگاری فقرا و ثروت را بین خود و حرامزادگان نور چشمی خود تقسیم نموده اند.

ترور و تروریسم را به عراق و اردن و روسیه و هند و افغانستان و فیلیپین و اندونزی و پاکستان و حتی چین بنام دفاع از آخوند (فراموش نکنیم: اسلام یعنی آخوند) صادر و گسترش داده و روز و شبی نیست که صد ها زن و مرد و کودک بیگناه را بنام مذهب شیطان پرستی خود و توسط مزدوران دست پرورده خود قطعه قطعه و به خاک و خون نکشند.

تا چه وقت برسد که مردم ما فرق بین کشیدن عکس مار و نوشتن کلمه مار را بفهمند و درک کنند شیطان پرستی را با دموکراسی دو دنیا فاصله است؟

Wednesday, March 08, 2006

تبلیغات 6

دلار نفتی و مازاد آن

پا فشاری اوپک در اوایل دهه 70 میلادی باعث شد ، تغییر سیاست خرید اسلحه بجای پول نفت تا حدی تعادل بازار نفتی نیویورک را بهم زند. استناد خریداران نفت بر آن بود که عدم خرید اسلحه از طرف تولید کنندگان نفتی باعث مصرف کمتر نفت در بازار صنایع و ضرر شدیدی شامل حال تولید کنندگان خواهد شد! و مصرف نفت خود بخود کاهش خواهد یافت. در ازای این تمهیدات نیز اوپک بلافاصله تولیدات نفتی را کاهش داد. کمپانی های نفتی هرگز تصور نمیکردند که اوپک اقدام به کاهش و احتمالا توقف کامل تولید نفت را بنماید.

بهای نفت در بازار نیویورک برای اولین بار از مرز 30 دلار در هر بشکه گذشت و چنین پیش بینی شد که تا به رقم 100 دلار خواهد رسید. فعالیت های سیاسی آشکار و نهان در پایتخت های خاورمیانه آغاز شد. برای اولین بار ورق برنده در دست تولید کننده گان قرار گرفته بود. صورت درخواستهای کشور های نفتخیز بر خلاف تبلیغات در روزنامه های غرب افزایش بهای نفت نبود بلکه بدست گرفتن قدرت مالی درآمد نفتی بود. اصرار جمشید آموزگار نماینده ایران بر آن بود که درآمد نفت باید توسط تولید کننده تعیین شود نه خریداران.

مذاکرات چند طرفه چند روزی در وین ادامه داشت و در طول آن شیخ ذکی یمانی وزیر نفت عربستان سعودی و آموزگار رسما اعلام کردند که طالب افزایش قیمت نفت نیستند بلکه سامان دهی امور نفتی مهم و مورد نظر است! تبلیغات بعدی غرب بر آن بود که موجودی نفت تا 20 سال دیگر در جهان پایان میپذیرد و چنین و چنان میشود و .....

بی مناسبت نیست از کارلوس و گروگان گیری وزرای اوپک پس از این واقعه نیز یادی شود.

کارلوس تروریست مزدوری بود که وزیران اوپک را پس از این واقعه مهم به اسارت گرفت و درخواست پنچ میلیون دلار به ازای آزادی هر یک از آنان نمود که ظاهرا دستور دهنده و مشتری یاسر عرفات ولی در حقیقت همه چیز و کس در آن منفعت داشتند غیر از س.ا.ف. و پس از پرداخت همگی آزاد شدند و لی در طول مدت چند روزه اسارت بهای نفت بشکه ای پنج دلار توسط کمپانی های نفتی افزایش یافت! البته نه بخاطر بالا رفتن قیمت نفت بلکه مخارج گزاف بیمه خرید نفت!

عراق ، لیبی ، عربستان سعودی و حتی ایران اقدام به خرید سلاح و ملزومات نظامی و صنایع پایه ای از پشت پرده آهنین را بدلیل در دست گرفتن قدرت خرید خود را آغاز نمودند.

همکاری شوروی در ایجاد ذوب آهن اصفهان نمونه آن بود که سالها شاه خواستار داشتن صنایع پایه و بنیادی بود ولی همواره غرب از آن امتناع میکرد و دلیل آنرا نداشتن زمینه علمی و عملی میدانست.

آلمان و فرانسه اولین کشورهایی اروپایی بودند که بوی مازاد دلارهای نفتی ذخیره ای را استشمام و تن به همکاری با ایران دادند و طرح سمفونی برای ساخت اولین ماهواره ایران و رآکتور اتمی بوشهر ، انگلیس و آمریکا را از خواب خرگوشی بیدار نمود و رقابت های غربی در تمام کشورهای نفتخیز شدت گرفت.

اقدامات شاه جهت ایجاد مشغله با ایجاد صنایع پایه و کمک طراح اقتصادی نابغه ای مانند عالیخانی ، ایجاد بانکهایی نظیر توسعه و صنعتی و اعتماد به سرمایه گزاری مردم و پس از آن ایجاد کارخانجات ایران ناسیونال و ایران سایپا و کارخانجات مخابراتی ایران در شیراز از آن زنگ خطر هایی بود که مطابق ذوق و خواسته خریداران نفتی نبود زیرا پول باد آورده نفتی را به مصرف ایجاد صنایع مهم و اصلی میرساند که نیاز عمده ای به فناوری غربی دریغ شده از ملت ایران را نداشت. خیلی سریع موقعیتی رسید که فناوری صنعتی سیلاب وار به داحل ایران رسید و ارایه فناوری های مدرن جای خود را به آن بگیر و ببند های سابق داد و دیگر اجباری برای وادار به همکاری کردن برای ایجاد مس سرچشمه و دشت مرغاب و ورامین و سد کارون و نیشکر هفت تپه و دشت میناب و صنایع الکترونیک نبود.

زمانی رسیده بود که برای طرحی بهر اندازه کوچک سیل کارشناسان و متخصصین و بهمراه آنان دوسیه های فنون وفناوری آن از تمام مرزهای ایران سرازیر میشد. سرمایه گذاریهای بزرگ در داخل و خارج توسط ایران و سیل طرح های منطقه ای و شهری و صنعتی و کشاورزی خواسته و مد نظر کمپانیهای خریدار نفت نبود ولی حداقل روزنه بود که دوباره دلارهای نفتی به صورتی به غرب باز میگشت. خرید سهام کارخانجات و موسسات بزرگ مالی خارجی به آسانی انجام میشد و ایران تنها کشور نفتخیزی بود که از حقوق واقعی خود در مقابل فروش نفت تا حدی بهره برداری میکرد ولی همزمان در سایر کشورهای منطقه هنوز درآمد نفتی یا خرج عیش و نوش و یا خرید و انبار کردن اسلحه و تعلیم و تولید تروریست از نوع اسلامی و تحریک سایر ملل میشد.

خرید سلاح از آلمان و انگلیس و ماشین آلات ترابری نظامی از شوروی و هواپیما و ناوچه جنگی از آمریکا ایران را قویترین کشور نظامی منطقه نمود و با آنکه شاه از سران عربی بشدت نفرت داشت باب مذاکره و مراوده را هرگز نبست ولی همیشه بالادست با آنان برخورد نمود.

اما در داخل ایران مسایل جدیدی پدید آمده بود و با آنکه صنعتی و یا نیمه صنعتی شدن و ایجاد کار و حرفه های متنوع میرفت تا منافع عمومی را به نوعی در بر گیرد ، مشکلات حاصل از ورود افکار و اندیشه های جدید و بالا رفتن درآمد مردم به آسانی قابل هضم در جامعه بسته ایران نبود.

ادامه دارد...

Tuesday, March 07, 2006

ای نیمه بهتر جهان

که راز زیبایی ملکوتی



زاینده جهانی


و در خور تحسین و شایسته بهترین
روزت مبارک


و به امید رهانی همه زنان در بند جهان

Saturday, March 04, 2006

تبلیغات 5

کمربند سبز

حالت انفعالی ، خشم و بی تصمیمی که در این اواخر در غرب مشهود میشود ، نشانه آنست که در مقابل شانتاژ و باجگیری خاورمیانه اسلامی و بخصوص بحران سازان دایمی ام القرای ظلم و چند زبانی سران مختلف آن در مانده اند.

مطابق محاسبات ساده اقتصادی غرب پولی که در مقابل فروش نفت به کشور های نفتخیز داده میشود ، بایستی پس از بی ارزش شدن (تورم ناشی از فراوانی پول ، عدم مدیریت صحیح و فساد مالی در کشورهای نفتخیز) و مقدار جزیی آن از طریق کانالهای فرعی (خرید کالاهای خوراکی و تجملی) دوباره به غرب باز گردد.

اقتصاد خرد و کلان ، چرخش یا مکانیزم این نا بهنجاریِ درآمد و مصرف نیست ولی با دقت کامل ، حضورش را در گود بطور دایم منظور و عمل کرده ولی فناوری علوم تولید آن کالا را برای سالهای متمادی برای کشورهای خریدار نفت نگه میدارد.

ولی مقدار عمده دلار نفتی و نمونه کامل این چرخش را میتوان در فروش نفت در ازاء خرید کالاهای چشمگیر و پر بها و دیکتاتور پسند دیگر یافت.

کلیه این معاملات کاملا محرمانه و حتی بدون اطلاع مجالس قانون گذاری و مردم عادی آن کشور نفتخیز صورت میگیرد و با سیاست و زرنگی به صورت فروش تسلیحات خارج از رده نظامی (قراضه) کشور طرف قرار داد و یا فروش کالای مشابه از کشور سوم و به قیمت های آن چنانی ، دانست. به همین دلیل کلیه شرکتهای بزرگ نفتی سرمایه گذاری های سنگین در امور تولید تسلیحات را در کشورهای جهان را نیز اداره میکنند و مطابق با سیاست روز ، سلاح هایی را که کارخانجات وابسته و فرعی خود و دولتهای مطبوع صلاح میدانند در بهای خرید نفت میفروشند. در این میان رشوه های کلان به سردمداران آن کشور نیز پرداخت که از روی همان پول نفت برداشت میشود که جزء مخرج عرضه تلقی میشود.

سالها بود که جنگ سرد بین دو ابر قدرت شرق و غرب برقرار و بودجه فراوانی از هر دو طرف برای امور تبلیغاتی و نظامی جهت روشن نگهداشتن آتش آن مصرف میشد. هر دو کشور سالها بود در سیاست داخلی از میهن پرستی حاد و در سیاست خارجی از توطئه های مختلف انباشته تر میشد.

جاسوسی دولتی حرفه ای سازمان داده شده و مبادله عوامل دستگیر شده اخبار روزانه مطبوعات و چهره قهرمان و ملی ساختن از آنان. تبلیغات بحدی پیشرفته و بالا گرفته بود که دیگر جایی بر روی کره زمین نداشت و تسمیه ای آسمانی یافته بود. روزنامه ها و رادیو ها دایما از آزمایشات اتمی و تحقیقات فضایی و اولین در این فناوری و بهترین در آن یکی بودن خلاصه میشد. البته برای خالی نبودن عریضه این و آن هنرپیشه سینما هم گاهی طلاقی میگرفتند و ازدواجی میکردند و طول و عرض لباسی کوتاه و بلند میشد.

کلیه ارتش های مهاجم جهان از شرق و غرب و چپ و راست نام ارتش آزادی بخش بخود داده بودند و تعارضات آنان به نام آزادی بخشی از چنگال کمونیسم و یا امپریالیسم صورت میگرفت. در همین ایام بود یکی از سیاستمداران پولیت بورو پیشنهاد کرد که موفقیت جهانی کمونیسم و نفوذ آن در جهان فقط از راه دستیابی به خلیج فارس و استقرار ناوگان پیشرفته شوروی در جنوب مرزهای آن امکان پذیر است.

پس از تجربه خلیج خوکها و در اواخر سالهای 60 میلادی ، طرحی بسیار محرمانه از طرف سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به بازار سیاسیون ارایه شد که بنام طرح برژینسکی یا (کمربند سبز) معروف شد.

این طرح ، اساس را در مبارزه با نفوذ شوروی در کشورهای عرب تولید کننده نفت خاور میانه با ایجاد سدی کامل و پیوسته در جنوب شوروی بنیان میگذاشت. برای حصول به آن لازم بود که با تحریک کشور های مسلمان واقع در جنوب شوروی و ایجاد بازارهای تبلیغاتی دایمی و کاربرد اسلام دگمی و تعصبی خشک ( که خاطره های شیرین از بهره برداری سیاسی از آن را سالها روباه پیر امپراتوری تجربه کرده بود ) کمربندی نامرئی را از اعتقادات مذهبی کور ، پدید آورند که حتی اگر سران رژیم های کشور ها سر سپرده شوروی شدند ، مردم عادی با کمی تحریک مذهبی توسط عاملان مخفی در میان همان مردم ، به خیابانها ریخته و فریاد وا اسلاما برکشند. طوری به مردم بیسواد سیاسی و نا آگاه (حتی روشنفکران کم سواد ) تفهیم شده بود که: کمو یعنی خدا و نیست هم که یعنی نیست. بیشترین استفاده را نیز از جمله معروف لنین بردند: دین افیون ملتهاست.

جو سازی های مذهبی و تایید افکار روشنفکران ادواری و حتی استفاده از دوستان در لباس دشمنی با آنان (سیاست نعل وارونه) و استفاده از یکبار مصرفی ها بصورت تروریست عملی از دیگر سیاست های مقابله با کمونیسم بود.

طرح کمربند سبز ، ده سال پس از ارایه آن و در اوج جنگ سرد بین شرق و غرب و بدون عاقبت اندیشی به نتایج دو لبه بودن تیغه آن به مورد اجرا در آمد و شاهدیم که در اواخر سالهای 70 میلادی ، در کشورهای پاکستان ، ایران ، عربستان سعودی و ترکیه یا انقلاب شد و یا کودتا و رژیم های جدید بر روی کار آمدند. شوروی هم بیکار ننشست و به اصطلاح کشتی گیران فن بدل زد و با ورود ظاهرا دعوت شده به افغانستان تا مدتها از اجرای کامل این طرح جلوگیری نمود. همزمان نیز ترورهای خونین سیاسی در عراق و سوریه و لیبی و مصر و یمن شمالی، موقعیت چپگرایان حاکم را مستحکم تر نمود.

اگر به تمام این تغییرات بدقت بنگریم ، همگی از اثرات تبلیغات تعصب آمیز و خشک و برنامه ریزی شده و نتیجه گیری از عکس العمل های حاد مذهبیون و کاربرد آن برای پیشبرد مقاصد سیاسی – اقتصادی بوده است.

امروز . پس ار حدود ربع قرن و کشتار زنجیره ای و مداوم چند میلیونی در منطقه خاور میانه و اثرات شوم آن در جهان آزاد و کشتار های مشابه در آفریقا و اروپا و آمریکا ، هنوز اصرار بر اینست که این طرح هرگز به مورد اجرا گذاشته نشده!

شکست آمریکا در ویتنام و شوروی در افغانستان را هر دو کشور پیروزی و خروج محترمانه قلمداد و با تبلیغات دولتی به جهانیان تزریق نمودند. امروز شوروی جای خود را به فدرال روسیه داده و چین از آمریکا بیشتر به سرمایه داری اهمیت میدهد!

شاید بدلیل بیداری وجدان غرب! و شاید بدلیل درک اشتباه است که امروز به یاری! مردم افغانستان و عراق و شاید باز کردن کمربند لعنتی!

ادامه دارد....

Friday, March 03, 2006

ای آزادی

حمله دلاورانه و شهیدوار جناب سرهنگ علیبابايی از افسران لایق و مسلمان و مهرورز تیپ‌امام‌خمینی با ضربه پوتین به یکی از دختران مسلح به پرچم خارج از ورزشگاه آزادی! پس از این حمله شجاعانه ایشان بدرجه سرداری مفتخر و بعنوان قهرمان اسلام مورد تفقد فرمانده کل نیروهای مسلح قرار گرفتند.




کار به جایی کشیده که سردمداران و چاقوکشان سابق محله شهرنو سابق و افسران جدید مسلمان جمهوری اسلامی به دختران بی دفاع ما لگد پرانی میکنند. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو